Abstract:
مسئلۀ فناوری هستهای در سالهای اخیر به چالش اصلی روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده و بر درجۀ امنیتی شدن سیاست خارجی افزوده است. آمریکا چالشگر اصلی و طلایهدار تهدید و تحریم علیه جمهوری اسلامی است. این دولت با توسل به قرارداد منع تکثیر سلاحهای هستهای (NPT) به رویارویی با جمهوری اسلامی پرداخته و با اعمال تحریم و تهدید درصدد تغییر رفتار- و بهزعم بسیاری از تحلیلگران روابط بینالملل تغییر نظام- جمهوری اسلامی برآمده است. این روند از آغاز مناقشۀ هستهای تا رسیدن به برنامۀ جامع اقدام مشترک (برجام) ادامه داشت که با امضای برجام انتظار میرفت که بحران فروکش کند، اما با ورود ترامپ به کاخ سفید و اعلام خروج آمریکا از برجام، بحران هستهای با شدتی بیش از گذشته دامنگیر روابط خارجی ایران شد، بهگونهای که بخش عمدۀ انرژی و توان متولیان سیاست خارجی ایران، صرف دفاع و رفع تهدیدات و فشارهای ناشی از بحران هستهای میشود. این مسئله سؤالاتی را فراروی ما قرار میدهد، از جمله اینکه مواضع دولت آمریکا در قبال فناوری هستهای جمهوری اسلامی، آیا صرفاً برای ممانعت از تکثیر سلاحهای هستهای و در راستای قرارداد انپیتی است؟ یا به مسائل دیگر از جمله ماهیت جمهوری اسلامی و مواضع این کشور در سیاست خارجی برمیگردد. فرضیۀ مقاله این است که فشارهای آمریکا بر ایران صرفاً به قرارداد منع تکثیر سلاحهای هستهای برنمیگردد، بلکه ماهیت و مواضع سیاست خارجی جمهوری اسلامی در منطقه با رویکرد توازن فراساحلی (Offshore Balancing) آمریکا در خلیجفارس در تقابل است و این تقابل، از علل اصلی تشدید مناقشات دو کشور بهشمار میرود. یافتههای پژوهش مؤید فرضیۀ مذکور است. در نگارش این مقاله از رویکرد تبارشناسانه (تاریخی- تطبیقی) و روش کتابخانهای استفاده شده است.
The issue of nuclear technology has long influenced relations between western governments-especially USA-and the Islamic Republic of Iran. Today, the nuclear technology has become the main challenge between the two countries with USA claiming that it only wants to prevent Iran from developing nuclear weapons. Donald Trump on May 8, 2018, withdrew from the Joint Comprehensive Plan of Action (JCPOA),increasing the pressure on Iran through continued threats and raising sanctions. This study aims to analyze the cause of US’s inimical policy towards Iran and the reason for the escalation of hostility between the two countries. The question which is posed is whether what the United states really worries about is Iran’s probable violation of NPT Or there is another more important reason, namely , the Islamic Republic of Iran’s foreign policy in middle east which confronts the USA’s grand strategy towards offshore balancing in Persian Gulf. It is hypothesized that what really concerns USA and causes its hostility towards Iran, is not Iran’s probable violation of NPT, but is related to the changes in its approach to offshore balancing in Persian Gulf.. This study attempts to answer the aforementioned questions by utilizing a Phenomenological (historical & comparative) approach based on library resources.
Machine summary:
فرضيۀ مقاله اين است که فشارهاي آمريکا بر ايران صرفا به قرارداد منع تکثير سلاح هاي هسته ايبرنميگردد، بلکه ماهيت و مواضع سياست خارجي جمهوري اسلامي در منطقه با رويکرد توازن فراساحلي آمريکا در خليج فارس در تقابل است واين تقابل ، از علل اصلي تشديد مناقشات دو کشور به شمار ميرود.
وي علت تفاوت سياست آمريکا در زمان شاه و جمهوري اسلامي را حمايت اين رژيم از حزب الله و گروه هاي مشابه (حماس و گروه هاي جهادي) ميداند (٢٠٠٦ ,Hoveida) و نيز نويسندة کتاب منافع استراتژيک در خاورميانه با بحث در مورد اهداف شاه از روي آوردن به فناوري هسته اي، معتقد است که شواهد حاکي از برنامه ريزي براي دستيابي به سلاح هسته اي بوده است ، درحالي که رهبران جمهوري اسلامي با اعتقاد به حرمت توليد و استفاده از سلاح هسته اي، در پي کسب مشروعيت داخلي و بازدارندگي هستند، اما آمريکا و اسرائيل با تأکيد بر قصد انهدام اسرائيل توسط ايران ، تمايل دارند بدترين و نامحتمل ترين سناريو را از ميان بازدارندگي، و مصارف صلح آميز انتخاب کنند .
٢. مقالۀ زير براي اطلاع از روند بررسي پروندة ايران در آژانس بين المللي انرژي اتمي و مواضع و تلاش هاي آمريکا عليه ايران و نيز روندي که به ارسال آن به شوراي امنيت منجر شد مفيد است : DUNN DAVID HASTINGS(2007)," ‘Real men want to go to Tehran’: Bush, pre-emption and the Iranian nuclear challenge".