Abstract:
سازمان پرورش افکار در سال 1317 شمسی بهمنظور تحقق بخش مهمی از اهداف ناتمام حکومت پهلوی اول وارد عرصه شد. این سازمان نماد بارز تغییر رویکردهای حکومت رضاشاه؛ به لحاظ تاکتیکها و تکنیکهای فرهنگی است. ناکامی رویکرد تجدد آمرانه و ظهور و بروز مقاومتها و مخالفتها در برابر اقدامات حکومت، سبب تقابل دولت و ملت و پیدایش تضاد در این عرصه شد. مقاله حاضر درصدد است به این مسئله پاسخ دهد که تاثیرات فردی و اجتماعی فعالیتهای این سازمان به لحاظ سبک زندگی چه بوده است. نگارنده معتقد است سیاست فرهنگی جدید؛ در قالب سازمان پرورش افکار، اهداف کلان حکومت پهلوی اول؛ به منظور تغییر در سبک زندگی نسل جوان و ایجاد گسست اجتماعی در جامعه ایران را در آن مقطع تحقق بخشیده است.
In 1917, the Organization of Thoughts was established to the realize an important part of the unfinished goals of the first Pahlavi government. The organization is a clear symbol of the shift in attitudes of Reza Shah's government in terms of cultural tactics and techniques. Failure of the imperialist modernization approach and the emergence of resistance and opposition to the actions of the government have led to the confrontation of the state and the nation and the emergence of contradictions in this area. The present article seeks to show the individual and social impacts of this organization in the lifestyles of the people. The author believes that the new cultural policy as intended by the organization has achieved the grand goals of the first Pahlavi government in order to change the lifestyle of the younger generation and create social disconnect in Iranian society at that time.
Machine summary:
نگارنده معتقد است سیاست فرهنگی جدید؛ در قالب سازمان پرورش افکار، اهداف کلان حکومت پهلوی اول؛ به منظور تغییر در سبک زندگی نسل جوان و ایجاد گسست اجتماعی در جامعه ایران را در آن مقطع تحقق بخشیده است.
پیشینه کتاب عبور از پهلوی؛ در گیرودار دو فرهنگ، به خاطرات ابوالمجد حجتی؛ بهعنوان یک نوجوان دانشآموز در آن مقطع زمانی اشاره و تأثیرات عمیق سازمان پرورش افکار در شکلگیری هویت جدید و تغییر سبک زندگی در جامعه را مورد بحث و بررسی قرار داده است.
بهتدریج در دوره پهلوی اول این احساس به وجود آمد که اجرای برنامهها و عملی ساختن سیاستهای فرهنگی، بدون لحاظ کردن مشارکت اجتماعی در قالب کمیتههای مختلف سازمان، پرورش افکار امکانپذیر نیست و تضاد دولت و ملت بایستی جای خود را به مشارکت بدهد تا اهداف فرهنگی حکومت پهلوی تحقق یابد.
(رحمانی، 1366: 408) حجتی که بهعنوان یک دانشآموز در جلسات مختلف سخنرانی پرورش افکار در مدرسه حضور یافته است، مینویسد: موضوع صحبتها و سخنرانیها همه مربوط به خدمات رضاشاه به ایران و اینکه از جوانان چه انتظاراتی برای خدمت به کشور وجود دارد، بود.
تردیدی نیست که تکنیکهای یاد شده فقط بهمنظور تحقق تاکتیکهای فرهنگی سازمان پرورش افکار و با هدف تغییر در سبک زندگی نوجوانان و جوانان ایران، در جامعه عصر رضاشاهی مورد استفاده قرار گرفت و هیچ دلیل دیگری برای موجودیت آنها نمیتوان بیان کرد.
نهایتا قرائن تا حدود زیادی حاکی از تأیید فرضیه پژوهش در خصوص فلسفه تأسیس سازمان پرورش افکار و لزوم ترک سیاست تجدد آمرانه و در پیش گرفتن تاکتیکها و تکنیکهای جدید در قالب طراحی ساختار و برنامههای سازمان فوق، توسط تصمیمسازان عرصه فرهنگی عصر پهلوی اول است.