Abstract:
بازنشستگی کنارهگیری از شغل یا جنبههای اجتماعی زندگی تعریف میشود که با تغییرات گسترده در زندگی روزمره، فرصتها، انتظارات، ارزشها، امیدها و ترسها همراه است. از آنجا که بازنشستگی یکی از رویدادهای مهم و انتقال از بزرگسالی اولیه به بزرگسالی ثانویه در زندگی بسیاری از افراد بهشمار میرود، مواجهه و سازش با آن ضروری است. پژوهش حاضر، به بررسی تجربه زیسته بازنشستگان از چالشها و راهبردهایی که برای رفع این چالشها بهکار میگیرند، اختصاص داشت. بدینمنظور 10 نفر از مردان بازنشسته آموزش و پرورش شهرستان بهشهر، به روش نمونهگیری در دسترس و هدفمند انتخاب شدند و با استفاده از مصاحبه نیمهساختدار مطالعه شدند تا به شرکتکنندگان اجازه داده شود آزادانه به توصیف تجربه خود بپردازند. تحلیل دادهها به روش فراست انجام شد. در نتیجه یافتهها، چالشهایی که بازنشستگان مرد در نتیجه بازنشستگی با آن روبهرو میشوند به چهار مضمون اصلی چالشهای مالی، چالشهای مربوط به سلامت، چالش زمان اضافی و احساس بیهودگی طبقهبندی میشوند. در بیانات مشارکتکنندگان، به چالشهای مالی در مقایسه با سایر چالشها بیشتر اشاره شد و ابعاد مختلف زندگی بازنشستگان را که شامل شرایط روانشناختی، شرایط جسمانی و خدمات درمانی، روابط زناشویی و اوقات فراغت است، تحت تاثیر قرار داد. درنهایت، راهبردهایی را که افراد برای مواجهه با این چالشها گزارش کردند میتوان به چهار مضمون اصلی (اتکا به خود، معنویتگرایی، فعالیتهای جایگزین و مثبتنگری) و یازده مضمون فرعی تقسیم کرد. سازگاری با بازنشستگی از طریق اتکا به خود، معنویتگرایی، فعالیتهای جایگزین و مثبتنگری امکانپذیر است که هر یک از این راهبردها به مشکل ویژهای اختصاص ندارد و دامنهای از چالشها را در بر میگیرد و حلوفصل میکند. رایجترین راهبرد مورد استفاده افراد در دوران بازنشستگی، اشتغال مجدد و معنویتگرایی است که با توجه به در نظر گرفتن عوامل فرهنگی و نقش برجسته دین در جامعه ایران و زندگی افراد، میتوان به تفاوت شرایط بازنشستگان در ایران با بازنشستگان جوامع دیگر از طریق راهبردهای بهکارگرفته، پی برد.
Machine summary:
: retirement, retirement adjustment, phenomenological research مقدمه بازنشستگي در زندگي افراد ميان سال نقطۀ عطفي بـه شـمار مـي رود کـه بـا تغييراتـي کـه در زندگي روزمره ، نقش هاي اجتماعي، روابط اجتمـاعي و مسـائل اقتصـادي و تصـوير فـرد از خود رخ مي دهد، ارتباط دارد.
در گذشته به دليل ناديده گرفتن افراد پس از بازنشستگي و عدم تخصيص امکانات و فرصت هايي بـه بازنشسـتگان ، ايـن ديـدگاه رايـج بـوده اسـت ؛ امـا امـروزه بـا توجـه بـه افـزايش جمعيـت بازنشستگان و بروز مشکلات پـس از بازنشسـتگي، جوامـع بـه تصـويب سياسـت هـا و قـوانيني مختص بازنشستگان و سالمندان و فـراهم آوردن امکانـات مـورد نيـاز آنـان روي آورده انـد و همين امر سبب شده است که بازنشستگي به عنوان گذار زندگي و زماني براي بازبيني شخصـي و ارائۀ امکانات و فراهم کردن فرصت هـايي بـراي ايجـاد تغييـر در سـبک زنـدگي و سـاخت رويکردي جديد و ادامۀ رشد شخصي تصويرسازي شود (ريکر و مايرز، ٢٠١٣).
بازنشسـتگي معمـولا بـا کـاهش درآمـد همراه است و در پژوهش هاي پيشين دريافتند که درآمد ناکافي و مشکلات مالي، نارضايتي و ناسازگاري با بازنشستگي را پيش بيني ميکند (کيم و موئن ، ٢٠٠٢، بـه نقـل از سـالينگ و هنکنس ٢، ٢٠٠٨)؛ زيرا علاوه بر وجود دغدغه هاي مـالي مربـوط بـه هزينـه هـاي تحصـيل و ازدواج فرزندان و هزينه هاي درماني، دامنۀ فعاليت هاي فرد بـراي گذرانـدن اوقـات فراغـت نيز محدود ميشود.
بسـياري از ايـن افـراد هنگـامي کـه بازنشسـته يـا بيشغل ميشوند، در مقايسه با هنگامي که کار ميکردنـد، فعاليـت هـاي متنـوع بيشـتري در اوقات فراغت خود دارند که اين راهبرد براي بازنشستگان از دو جهت مهـم اسـت : نخسـت به افراد کمک مي کنـد تـا اوقـات فراغـت خـود را بـه صـورت مفيـدتري سـپري کننـد و از احساس بيکفايتي يا از کارافتـادگي دوري کننـد.