Abstract:
اندرزنامه نویسی میراث ارزشمندی است که به بازنمایی خرد سیاسی ایرانیان میپردازد. محتوای اندرزنامهها، همانگونه که از نامش پیداست، اندرزهای اخلاقی، مذهبی و سیاسی و اجتماعی نخبگان و مصلحان نسبت به شهریار زمان است. خطاب وارگی اندرزنامهها، ترسیمکننده شاه ایده آل و آرمانی نخبگان ایرانی است. در نگاشتن اندرزنامهها به عنوان تبلور یکی از مهمترین صور دانایی، میتوان دو ریشه ایرانی و باستانی را شناسایی نمود. در این نوشتار دو تن از متفکران سرشناس خرد ایرانی که سعی کردهاند به شیوه اندرزی، آداب حکمرانی ایرانی را، یکی با استفاده از تعالیم اسلامی و دیگری با رجوع به منابع ایران باستان احیا کنند، یعنی سعدی و شاهنامه مورد بررسی قرارگرفتهاند. در حقیقت این نوشتار درصدد یافتن چگونگی تاثیرگذاری منابع ایرانی و اسلامی در ویژگیهای شاه آرمانی در دو بعد عملی و ذهنی است که به نظر نگارندگان این امر خود را در همانندیهای دو متن که سعدی و فردوسی نگاشتهاند، جلوهگر میسازد. به نظر میرسد با مددگیری از روش پدیدارشناسی و چارچوب نخبهگرایی پارتو، بتوان همانندیهایی در دو بعد عینی و ذهنی یافت که از تداوم تاریخی در خصوص ویژگیهای شهریار آرمانی در ایران پرده برمیدارد. تمرکز بر نقاط مشترک دو متن تاریخی درباره ویژگیهای شاه آرمانی که در دو بستر متفاوت تاریخی، سیاسی و مذهبی نگاشته شدهاند، از دقائق اصلی این نوشتار است
Machine summary:
به عبارت بهتر، این نوشتار میکوشد با استفاده از مبانی و فن های موجود برای حکومت کردن در اندرزنامه های سعدی در رساله نصیحۀالملوک و بزرگمهر در کتاب شاهنامه فردوسی به ریشه شناسی، مبانی شناسی، درک پدیداری شرایط شهریار آرمانی و از همه مهم تر به فن هایی نخبه گرایی که منجر به رسیدن به این حاکم آرمانی میشود بپردازد.
چراکه این پرهیزگاری دینی تبعاتی دارد که فرد حاکم با تبعیت از آن ها میتواند به تحقق اهداف غائی آفرینش که یکی از مهم ترین آن ها سعادت دنیوی توده مردم است کمک کند و علاوه بر آن تبعاتی دیگر چون دادگری، اعتدال ، خویشکاری، خرسندی را برای شهریار آرمانی در پی خواهد داشت ؛ زیرا به میانجیگری پرهیزگاری، علاوه بر اینکه پادشاه یاد بزرگی و قدرت خداوند را به جا میآورد، دارای وجدانی ورزیده میشود و به اعتبار این پرهیزگاریاش ، هماهنگ با دستورهای آیینی کار میکند، در نتیجه اندیشه و گفتار و کردار نیک پیدا میکند و بندگان خدا را نمیرنجاند و توده رعیت با اطمینان به حاکم ، سراپا گوش به فرمان اوامر او خواهند بود.
بدین ترتیب شیخ شیرازی نیز همچون بزرگمهر خوب دریافته بود که شهریار با پرهیزکاری و یادآوری مداوم نیازمندی خود و بینیازی خالق هستی، تعهدی برای شاه ایجاد میشود که او را از انجام کارهای ناشایست بازمیدارد و تأثیر بسزایی در شیوه حکومت و رفتار حاکم با خلق دارد و پیامدهای نیکویی هم چون اطمینان مردم به پادشاه و امثال آن دارد؛ بنابراین بعد از خداترس بودن ، داشتن صفت پرهیزگاری از مهم ترین بایسته های متافیزیکی و روبه صفتانه شاه است ، چراکه شاه را تبدیل به انسانی مخلص با نفسی قوی می کند که بتواند بهتر با رعایا برخورد کند و در نتیجه هنجارشکنی در جامعه به حداقل خود برسد.