Abstract:
نیمه دوم قرن نوزدهم و دهههای آغازین قرن بیستم دوران شکوفائی علوم ریاضی- طبیعی در آلمان است. کیرشهف، هلمهولتز، ککوله، فیشر، هابر، ریمان پلانک، اینشتین، شرودینگر و... صرفا تعدادی از شهیرترین دانشمندان این دوره در آلمان هستند. با وجود پیشتازی آلمان در این دوره از سایر کشورهای اروپائی (خاصه انگلستان و فرانسه) در عرصه علوم ریاضی- طبیعی (Hofstetter,2001: 56)، یاسپرس در همان سالهای اوج شکوفائی فیزیک در المان اظهار میدارد که Wissenschaft (معادل آلمانی واژه Science) امریست ناظر بر یک کل لایتجزا و فردی که دارای wissenschaft است در عین حال فردی فلسفی، فرهیخته و آشنا با فرهنگ وتمدن و ارزشهای فرهنگی نیز هست (Jaspers quoted in Ringer,1969: 10). ویندلباند – فیلسوف شهیر نئوکانتی همین دوره – نیز ضمن اشاره به توسع مفهوم wissenshaft نسبت به science، اعلام میدارد که این دو فرق فارقی با یکدیگر دارند چرا که " wissenshaftبنا بر ماهیت خود در کنش گرانش نوعی فهم ناظر بر ربط و نسبت دانشرشته تخصصی خود آنها با تمامیت بدنه معرفت و کلیت فرهنگ (Bildung= Kultur) بوجود میآورد. بدین ترتیب Wissenschaft بر خلاف Science متفطن تعلق خود به کلیت فرهنگ است، کلیتی که هنر، ادبیات، تاریخ، عرف، ذوق، اخلاق، دین و... پارههای دیگر آن هستند" Windelband quoted in Ibid: 103)). مدعای اصلی این مقاله انست که تفاوت قلمرو science , Wissenschaft در درک خاص زیستجهان آلمانی از مفهوم تاریخیت و مفهوم فرهنگ (بیلدونگ) که هر دو میراث تفکر رمانتیک اواخر قرن هجده و اوائل قرن نوزده هستند، بنیاددارد. این میراث البته از جهات مهمی در تغایر با سنت دکارتی – که از ان عموما بعنوان بنیاد علم بطور اخص و جهان مدرن بطور اعم یاد میشود- قرار میگیرد.
We Know that during second half of 19th century and first half of 20th century mathematical-natural sciences impressively developed in Germany and scientists as Planck, Einstein, Schrodinger, Haber, Helmholtz ,… presented their most important works and theories in this period. At the same time , Jaspers ,in the second decade of 20th century, claimed that German " Wissenschaft " is distinct from science. Wissenschaft for him, is concerned with the totality of life, culture, literature, history ,Arts, ethics and etc.In this article we will try to establish that the German understanding of science is grounded in concepts of historicism, historicity and bildung (culture ,education,…). These concepts of course are heritages of German Romanticism
Machine summary:
بـا وجود پیشتازی آلمان در این دوره از سایر کشورهای اروپائی ( خاصه انگلستان و فرانسـه ) در عرصه علوم ریاضی- طبیعی (Hofstetter٢٠٠١٥٦)١٢ ، یاسپرس در همـان سـالهای اوج شکوفائی فیزیک در المان اظهار مـیدارد کـه Wissenschaft ( معـادل آلمـانی واژه Science) امریست ناظر بر یک کل لایتجزا و فردی که دارای wissenschaft است در عین حال فـردی فلسفی ، فرهیخته و آشنا با فرهنگ وتمدن و ارزش های فرهنگی نیز هست Jaspers quoted) (١٠ :in Ringer١٩٦٩.
بنظر میرسد بخش قابل توجهی از متفکرین آلمانی در چالش با مولفه های اصـلی اندیشه دکارت بوده اند و ضمن تقریری متفاوت از مساله فردیت - تقریری کـه بـه انفـراد و انعزال مفرط سوژه از جهان برون و درون منتهی نمیشود- تاریخ و سنت و فرهنگ را بـرغم قول دکارت متضمن حقیقت ، حتی حقیقتی که علم ناظر بدان است دانسته انـد و بـه جهـت همین عنایت به عدم انزوای سوژه از جهان و نقش تاریخ و فرهنگ و فرهیختگی ( تعلـیم و تربیت =Bildung) به تلقیای از علم دسـت یافتـه انـد کـه موسـع از تلقـی منطـوی در کلمـه science است ؛ تلقیای که علم را wissenschaft میشمرد که ناظر بر کلیـت فرهنـگ اسـت و البته به تعبیر ویندلباند مشتمل بر تاریخ و هنـر و ادبیـات و عـرف و ذوق و دیـن و اخـلاق .
یابد بر این نکته نیز تاکیـد بلیـغ نمـائیم کـه فرآینـد بـودن بیلـدونگ ، نشانگر تضمن و پیوند وثیق آن با زمان و تاریخ است چنانکه گـادامر نیـز بـر تضـایفی بـین مفهوم بیلدونگ و مفهوم روح (Geist) که در اندیشـه آلمـانی مفهـومی قویـا تـاریخی اسـت تاکید دارد (١١:Ibid).