Abstract:
نظریه نقشگرای نظاممند هلیدی یکی از معروفترین نظریات زبانی است که از آن در تحلیل انواع متن به ویژه با هدف بررسی نقشهای مختلف زبانی استفاده میشود. هلیدی معتقد است، که اصلیترین هدف زبان، انتقال معناست؛ به همین منظور گویشوران برای تبادل معنا، متن را میسازند. یعنی چیزی که در تعامل مهم است، انتقال معناست نه صورتهای زبانی. بر اساس این رویکرد، ساختار زبان متأثر از نقشهایی است که زبان در بافت ارتباطی و در جهان خارج به عهده دارد و این تأثیر به شکل سه فرانقش تجلی مییابد: فرانقش بازنمودی، فرانقش متنی و فرانقش بینافردی. از آنجا که تأکید فرانقش بینافردی بر شیوه تبادل معنا بین گوینده و مخاطب استوار میباشد، کاربست آن در تحلیل متون دینی ضمن ایجاد درک بهتر از چنین متونی، میتواند مبنای مناسبی برای سنجش قابلیت تعمیم این نظریه نیز فراهم سازد. از این روی، نگارندگان در پژوهش حاضر، با روشی توصیفی-تحلیلی به بررسیشیوه تبادل معنا در جملات قصار نهج البلاغه بر پایه دستور نقشگرای نظاممند هلیدی و به طور خاص فرانقش بینافردی میپردازد. هدف اصلی، آزمودن نظریه مذکور و قابلیّت تعمیم آن در حیطه دادههای پیکره، تعیین ساز و کارهای به کار رفته در جملات قصار برای بازنمایی مقوله وجهنمایی میباشد.
Undoubtedly, the use of modern linguistic theories for the analysis of religious texts can pave the way for a better understanding of such texts. Among the new theories which today have a special place and wide application in text analysis and other linguistic areas, is Systemic Functional Grammar (SFG) of Halliday and Matthiessen (2014). According to this theory, the structure of language is influenced by the functions that language plays in the communication context and in the outside world, and this effect is manifested in the form of three broad metafunctions: ideational, interpersonal and textual. Since the emphasis of interpersonal metafunction is on the way of exchanging meaning between the speaker and the audience, its application in the analysis of religious texts, while making a better understanding of such texts, can be an appropriate benchmark for assessing the ability to generalize this theory. Therefore, using a descriptive-analytical method in terms of the Systematic Functional approach of Halliday and Matthiessen (2014), the present study aims to analyze one of the most famous sermons of Nahj al-Balagha, i.e. Shaqshaqiya Sermon. The main results of the research show that, despite the dominant frequency of indicative mood, Imam Ali (AS) throughout this sermon has somehow acted in the exchange and transfer of meaning as if both sides of the interaction engage in the construction of the text, thus avoiding any kind of one-sidedness and unilateral. Moreover, since the sermon has been delivered by the motive and the purpose of establishing the right of the caliphate by Commander of the Faithfu
Machine summary:
١. مقدمه با توجه به اينکه دستور نقش گراي هليدي در زمينه هاي مختلف به ويژه در تحليل گفتمـان و متن به صورت چشمگيري مورد اسـتفاده قـرار گرفتـه اسـت ، يکـي از اهـداف عمـده ايـن پژوهش استفاده از دستاوردهاي اين رويکرد در درک بهتر و بررسي دقيق تر شيوه تبادل معنـا و ساخت وجهي در جملات قصار نهج البلاغه ميباشد.
به بيان ديگر،اين پژوهش درصدد است با دنبال کـردن پرسش هاي زير، شيوه تبادل معنا و ساخت وجهي در جملات قصار نهـج البلاغـه را از منظـر فرانقش بينافردي بر مبناي نظريه نقش گراي نظام مند هليدي و متيسن (٢٠١٤) مـورد بررسـي قرار دهد: ١.
زوزني و همکـاران (١٣٩٥) در مقاله اي به «بررسي ساختار وجهي خطبه جهـاد نهـج البلاغـه از منظـر فـرانقش بينافردي» مورد تحليل و بررسي قرار داده اند و بعد از بررسيهـا ايـن مطالعـه نشـان داد کـه تقسيم بنديها و مفاهيم مورد نظر هليدي، به نوعي نيز در اين خطبه نهج البلاغه قابـل تبيـين ميباشد، هر چند در برخي موارد روش بروز مفاهيم مد نظر در دو زبان کاملاً بر هم منطبـق نيست و اينکه بررسي مفاهيمي که در اين نظريه از جـزء خـود ايسـتا مـورد انتظـار اسـت - يعني: زمان ، قطبيت و وجهيت - نشـان داد کـه در ايـن زمينـه بـين زبـان عربـي و انگليسـي تفاوت ها و همچنين وجوه مشـترکي وجـود دارد.
جدول ١٥-ساخت بند خبري مثبت در زمان گذشته {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} چالش دوم ، مربوط به عناصري است که ممکن است بر اساس تحليل نظريه نقش گـراي هليدي، به عنوان افزوده تلقي گردند، در حالي که مـتمم هسـتند.