Abstract:
اخوان المسلمین یکی از بزرگترین و بانفوذترین جنبش های اسلامی است که پس از خیزش مردمی مصر
در سال 2011 ، نخستین بار به رهبری محمد مرسی توانست از طریق شیوه دموکراتیک به قدرت برسد؛ اما این قدرت بیش از یک سال دوام نداشت. این مقاله درصدد پاسخ به این پرسش است که چه نسبتی بین اندیشه اخوان المسلمین مصر و کنش سیاسی آنها وجود دارد. یافته های تحقیق نشان م یدهد که اخوان پس از کسب قدرت و روبرو شدن با واقعیت های موجود و بنابر شرایط جدید تا حدود زیادی در اندیشه، ارز شها و هنجارها و انگاره های هویت ساز خود در جهت حفظ و تثبیت قدرت تجدیدنظر کرده و درنتیجه هویت و منافع جدیدی برای خود تعریف کرده که برخلاف مولفه های اصلی و بنیادین شک لدهنده اخوان، نهایتا به یکی از عوامل ناکامی حکومت اخوان تبدیل شده است. البته باید توجه داشت که هویت و منافع جدید اخوان، دارای قرائتی متفاوت از هویت گفتمانی پیشین این جنبش بوده که تناقض سیاسی یاد شده نهایتا منجر به عدم انسجام سیاسی، کاهش مشروعیت حاکمیت مرسی و ناکامی حکومت اخوان شده است.
Ikhwanul Muslimin is one of the biggest and the most influential Islamic movements that came on power for the first time in a democratic way under the leadership of Mohamed Morsi just after Egyptian people’s 2011uprising. However, it could not remain on power for more than one year. This article tries to address the question: What is the relationship between the ideology of Egypt’s Ikhwanul Muslimin and its political action? The research findings show that having gained power and faced realities and, Ikhwanul Muslimin tried to a large extent to reconsider its ideology, values and norms as well as identity markers in tune with the new conditions so as to maintain and stabilize its power; Consequently, it defined new identity and interests for itself which were in contradiction with the main and fundamental components that formed Ikhwanul Muslimin. Eventually, they accounted for one of the factors for failure of the government of Ikhwanulmuslimin. Of course, it should be noted that the new version of the identity and interests of Ikhwanul Muslimin is times different with the former discursive identity; the political contradiction has finally resulted in loss of political integration; descending legitimacy of Morsi’s government and failure of the government of Ikhwanul Muslimin.
Machine summary:
اين تفکر در انديشه اسلامي فکري سيد جمال الدين اسدآبادي و محمد عبده نيز تبلوري ويژه داشت ؛ هرچند با تغيير مناسبات بين المللي و بي معنا شدن مفاهيمي چون استعمار در شکل سنتي از شدت آن کاسته شد؛ اما مخالفت صريح اخوان با سياست هاي غرب گرايانه حسني مبارک در سي سال اخير و سيطره غرب بر ارتش اين کشور از جمله نمودهاي امروزي اين انديشه است .
در بخش بعدي بر اساس نظريه سازه انگاري به بررسي نسبت انديشه و کنش سياسي اخوان در دوران حکومت مرسي (٢٠١٣-٢٠١٢) و عوامل و مولفه هاي تاثيرگذار ساختارهاي مادي و معنايي پرداخته شده و با توجه به رويکرد سازه انگاري اين پژوهش معتقد است اخوان پس از کسب قدرت و روبرو شدن با واقعيت هاي موجود و بنابر شرايط جديد تا حدود زيادي در انديشه ، ارزش ها و هنجارها و انگاره هاي هويت ساز خود در جهت حفظ و تثبيت قدرت تجديدنظر کرده و درنتيجه هويت و منافع جديدي براي خود تعريف کرده که برخلاف مولفه هاي اصلي و بنيادين شکل دهنده آن است و نهايتا به يکي از عوامل ناکامي حکومت اخوان نيز تبديل شده است .
براساس رهيافت سازه انگاري کلي گرا، مي توان گفت که هويت اسلام گرايانه و انحصارگرايانه حکومت اخوان المسلمين مصر، در سطح ملي ، نتيجه گفتمان هاي متعددي بوده که از زمان تاسيس آن توسط حسن البنا، چراغ راهنماي سياست خارجي مصر بوده است .