Abstract:
با اختتام دورۀ جنگ سرد، مسائل پیچیده و جدیدی مانند تضعیف عاملیت قدرت و امنیت نظامی، افزایش کنشگران غیردولتی و ظهور بازیگران جدید بینالمللی و منطقهای رخ داد و منطقهگرایی بهعنوان چشمانداز و پارادایمی نوین مورد بازبینی قرار گرفت و این پرسش مطرح شد که 'آیا با وجود تحولات جدید در سیستم بینالملل، تحول شبه پارادایمی در منطقهگرایی نوین به وجود آمده است؟ در این راستا دیدگاه رهیافتهای تئوریک جدید به منطقهگرایی چگونه بوده است؟' در پاسخ این فرضیه مطرح گشت که 'اکنون منطقهگرایی از مهمترین مسائل سیاست بینالملل بوده و در سطوح مختلف نسبت به نوع کلاسیک متحول شده است'. همچنین، در این موضوع رهیافتهای شبکهای، ساختارگرایی، سیستمهای تابعه، امنیت منطقهای و نظریات متأخر، برخلاف نگرشهای رئالیستی، دیدگاههای جدید و متنوعی را مطرح کردهاند.
By the end of the Cold War New and complex issues such as undermining the military power and security agency, The rise of NGOs and the emergence of new international and regional actors it came into being and regionalism was revised as a new perspective and paradigm. Therefore, the question has been raised that despite new developments in the international system, has the quasi -paradigm shift emerged in modern regionalism? In this way, how new theoretical approaches look at regionalism. In response to the hypothesis that, regionalism is one of the most important issues in international politics and has evolved at different levels than the classic. also, Contrary to realistic attitudes, new and varied perspectives have been put forward by networking approaches, structuralism, subsidiary systems, regional security, and later theories.
Machine summary:
نظم نوین جهانی و تحول در منطقهگرایی جدید مـظفـر حسنوند* مهدی اسفندیاری** چکیده با اختتام دورۀ جنگ سرد، مسائل پیچیده و جدیدی مانند تضعیف عاملیت قدرت و امنیت نظامی، افزایش کنشگران غیردولتی و ظهور بازیگران جدید بینالمللی و منطقهای رخ داد و منطقهگرایی بهعنوان چشمانداز و پارادایمی نوین مورد بازبینی قرار گرفت و این پرسش مطرح شد که «آیا با وجود تحولات جدید در سیستم بینالملل، تحول شبه پارادایمی در منطقهگرایی نوین به وجود آمده است؟ در این راستا دیدگاه رهیافتهای تئوریک جدید به منطقهگرایی چگونه بوده است؟» در پاسخ این فرضیه مطرح گشت که «اکنون منطقهگرایی از مهمترین مسائل سیاست بینالملل بوده و در سطوح مختلف نسبت به نوع کلاسیک متحول شده است».
به هر روی، مقاله حاضر با توجه به ظهور مسائل جدید و تغییر در ماهیت قدرت در نظم بینالملل و در دستور کار قرار گرفتن مسائل نوین به دنبال بررسی شبه پارادایمی منطقهگرایی جدید در دوران اخیر سیاست بینالملل است؛ در این راستا، پس از تحلیل منطقهگرایی و چیستی اهمیت آن در روابط بینالملل، مسائل مرتبط با آن، وجوه تمایز آن با نوع کلاسیک و رهیافتهای جدید در این موضوع بررسی شده است.
دوم، مسائل جدیدی که در عرصه سیاسی و اجتماعیِ دو سطح خرد و کلان شکل گرفته است؛ مانند افزایش آگاهی عمومی، شتاب در عرصه ارتباطات و اطلاعات، ظهور جنبشهای نوین اجتماعی با کارگزاران غیررسمی، از بین رفتن اجماعهای خوشبینانه در ارتباط با دهکدة جهانی و جهانشمولگرایی بهویژه پس از به قدرت رسیدن گروههای افراطی راستگرا و ناسیونالیسم و تکرویهای انگلیس در اتحادیه اروپا و سوم اینکه مناطق جدید در معادلات بینالمللی اهمیت یافته است و در این فرایند تحقق خواستههای قدرتها بدون در نظر گرفتن منافع بازیگران محلی ممکن نیست.