Abstract:
مقالۀ حاضر پیشینۀ مضامین سیاسی و اجتماعی را در اشعار نادرپور از شاعران شعر معاصر مورد بررسی قرار داده است؛ درحالیکه مضامین سیاسی و اجتماعی او در پژوهشهای معاصر مغفول مانده است. اگر نادرپور را شاعر تصویرها بنامیم، سخنی به گزافه نگفتهایم. زمینۀ اصلی مضامین شعر نادرپور، فردی یا انسانی ـ فلسفی است و خیلی متمایل به اندیشههای سیاسی و اجتماعی نیست، امّا در دفتر سرمۀ خورشید و در دفترهای بعدی گاهی به سراغ مضامین سیاسی و اجتماعی به صورت سمبلیک میرود. مصداقهای عاطفی شعر او از عواطف رمانتیکی سیاه آغاز شده و به سوی عاطفههای اجتماعی حرکت میکند و سرانجام به عاطفههای اندوهگین ناشی از غربت و مرگاندیشی خیامگونه پایان میپذیرد. رمانتیسیسم فردگرایانۀ نادرپور در دهههای 30 تا 50 تبدیل به رمانتیسیسم اجتماعی انقلابی میشود و شعر عاشقانۀ رمانتیکی را با شعر سیاسی انقلابی در هم میآمیزد. در پس زمینههای شعری او هراس، عصیان، انتقام، شکستهای عصبی، اجتماعی و سیاسی بسامد بالایی دارد. در برخی اشعار نادرپور ما شاهد نگاه نو شاعر به انسان و اجتماع و مفاهیمی چون عشق، آزادی، عدالت و مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جهان معاصر هستیم.
The present article has investigated political and social content in contemporary poet, Nader Naderpour’s poems. Nevertheless, his political and social views in terms of contemporary research have been neglected. We will not exaggerate if we consider Naderpour as the poet of images. The main essence of his poems are individual or human-philosophical and it is not much related to political and social perspectives. However, in Sormeh-ye Khorsheed and the other poems, his symbolic affiliations are at times towards political and social concepts. Romantic instances of his poems start from blue romance through to social examples and end in sad romance which is due to homesickness and they resemble Khayyam’s poems. Naderpour’s individualistic romanticism shifts to social revolutionary romanticism in the 30s and 50s. He combines romantic poems with political ones in this era. There are frequent fear, arrogance, revenge as well as neural, social and political breakdowns in the background of his poems. In some of his poems, we detect a new perspective towards human and society and also love, freedom, justice as well as political, social and cultural issues in the contemporary world.
Machine summary:
او زن را روشنی شبهای تاریک خود میداند که با نبودش این روشنایی از بین رفته و شاعر را در تاریکی و ظلمت تنها گذاشته و پس از آن یاد و خاطرۀ معشوق جز وحشت و تلخی و رنج چیزی برایش ندارد: «چراغ شب تار من بودی ای زن/ دریغا که دیگر چراغی ندارم/ مرا یاد تو تندباد بلا شد/ که جز وحشت از او سراغی ندارم»(همان: 376) در شعری دیگر به یاد خاطرات زیبایی که در گذشته با معشوقش داشته میافتد و از اینکه دیگر در کنار او نیست و او را تنها گذاشته آه و ناله سر میدهد: «با من چنان به مهر در آمیختی که بخت/ چون در تو بنگریست لب از شکوهها بدوخت/ وان قطرۀ نگاه تو چون در دلم چکید/ چون اشک گرم شمع مرا زندگی بسوخت»(همان:160).
او درمعرض علل نابسامانی امور جهان، تقدیر و سرنوشت موهوم را گناهکار میداند، از معرّفی علل واقعی محسوس جهان پیرامون خود غفلت میورزد یا به صراحت از آنها یاد نمیکند و این همان نقطۀ تفاوت او با شاعران سیاسی و اجتماعی زمانۀ خویش است که پرده از عوامل بدبختی و فلاکت همکیشان و هم وطنان بر میدارند و با سلاح شعر به جنگ ظالمان میروند: «جهانا!
اين شعر داراي پيامدهاي اجتماعي عصر شاعر است كه پیش از این در شعرهاي نادرپور مغفول مانده بود و نادرپور در اين نوع شعرها، توانمندي هنري خود را كه خدمت به مصالح جامعه است، شرافتمندانه بر عهده ميگيرد.