Abstract:
هدف این مقاله ترسیم چشمانداز آتیِ توسعه در منطقه خاورمیانه، بر اساس شناسایی روندهای جاری در منطقه است. بر اساس الگوی تحلیلِ روند در مطالعات آیندهپژوهی، ترسیم چشماندازی عالمانه دربارۀ آیندۀ یک کشور یا منطقه یا جهان، منوط به شناسایی و تحلیل کلانروندهای جاری در هریک از این سطوح است. کلانروندها آن دسته از تحولات بنیادین را شامل میشوند که دامنه و گسترۀ تأثیر بالایی دارند و آینده در پرتو آنها ساخته میشود. مطابق رویکرد فوق، مقاله با تمرکز بر مقطع زمانیِ پس از سال 2003، پنج کلانروند را در سطح منطقۀ خاورمیانه شناسایی کرده است: ۱. تشدید آشوب منطقهای؛ ۲. بحران ساختار دولت- ملت و شکلگیری دولتهای شکننده و شکستخورده؛ ۳. بحرانهای زیستمحیطیِ تشدید شونده؛ ۴. تحول در الگوی تولید و مصرف انرژی و افول موقعیت خاورمیانه در تأمین انرژی جهانی؛ ۵. خروج سرمایههای انسانی و مادی و بحران انباشت. مقاله ضمن تشریح هرکدام از این روندها، در پی نشان دادن آن است که این روندهای بحرانی خصلتی درهمتنیده داشته و یکدیگر را تشدید میکنند و به احتمال زیاد در سالهای آینده بر ابعاد آنها افزوده خواهد شد. نتیجهگیری مقاله آن است که بر بستر چنین کلانروندهایی میتوان انتظار داشت که چشمانداز توسعه برای بخش عمدهای از کشورهای منطقه در سالهای آتی تیرهوتار خواهد بود.
The present article aims to provide a perspective of future development in the Middle East based on current trends in the region. According to Trend Analysis Method in future studies, providing a prospect for a country, a region or the whole world depends on Identification and analysis of the megatrends at every level. The megatrends consist of structural transformations that have huge consequences. Based on this approach, the this paper identifies five megatrends in the Middle East since 2003: 1. Intensification of regional conflicts, 2. The Crises of nation-state structure and the formation of fragile States and failed states, 3. Exacerbation of environmental crises, 4. The decline of the Middle East’s position in terms of global energy demand, 5. Drainage of human and material capital and the crisis of accumulation. The present paper is not only going to describe each trend, but it will also demonstrate that these critical trends are intertwined and mutually intensify each other. Consequently, they will be worsened in the upcoming years. The paper concludes that according to these megatrends, it is expected that the development prospect for most countries of the region will be dark.
Machine summary:
تعـداد حملات تروريستي در فاصله سال هاي ٢٠١١ تا ٢٠١٦ در خاورميانه ٢٧٥٨٠ مورد بوده اسـت کـه ٣٩ درصد آمار جهاني را به خود اختصاص داده است (شاپوري، ١٣٩٦: ١٢٤-١٢٦) علاوه بر هزينـه هـاي مستقيم ناشي از گسترش خشونت براي فرايند توسعه ، نتيجه اين روند تضعيف هرچه بيشـتر سـاختار دولت -ملت و غـرق شـدن تعـداد زيـادي کشـورهاي منطقـه در وضـعيت جنـگ داخلـي و «دولـت 111 شکست خورده » است .
طرح هاي خاورميانه اي آمريکا از مقطع پايان جنگ سرد بـه اين سو به جاي تثبيت اوضاع و کمک به شکل گيري يک فرايند صلح منطقـه اي، بـر پيچيـدگي و عـدم تعادل موجود در خاورميانه افزوده است (١٧٩-٢٠٠٩:١٤٩ ,Pressman) گزارش تحقيقي سيمور هرش در سال ٢٠٠٧ افشا کرد که ايالات متحده براي تضعيف ايران و جريان شيعي در خاورميانـه ، اقـدام بـه 113 تقويت و تسليح جريان هاي سلفي و جهادي در خاورميانه کرده اسـت (٢٠٠٧,Hersh)، آخـرين پـرده اين راهبرد مخرب در جريان انقلاب هاي عربي و حمايت يک سويه آمريکا از تغيير رژيم در سـوريه و ليبي مشاهده کرد که منجر به شکل گيري دو مورد از خونين ترين جنگ هاي داخلي و تشديد نبردهـاي نيابتي در خاورميانه شد (٢٠١٥,Hamid) ناکامي الگوي مداخله گرايانه و همچنين هزينه هاي بالاي صرف شده در خاورميانه ، زمينه را بـراي نوعي بازانديشي پيرامون حضور منطقه اي آمريکا ايجاد کرده بود (٣٢٣-٢٠١٣:٢٩٩ ,Gerges) اما دونالد ترامپ با فاصله گيري از حداقل هاي نگاه راهبردي، سياست خارجي منطقه اي آمريکا را بـه ترکيبـي از رويکرد کاسب کارانه در مواجهه با کشورهاي ثروتمند عرب ، ستيزه جويي هيستريک عليه ايران و نهايتا جانبداري آشکار و بيقيدوشرط از اسرائيل تنزل داده است که بقول استفان والت منجر به شکل گيـري يک سياست خارجي عميقا مبهم و ماهيتا آشوب ساز در خاورميانه شده اسـت (٢٠١٧,Walt).