Abstract:
پرسشی که نگارندگان پژوهش حاضر کوشیدهاند تا با رویکردی توصیفی ـ تحلیلی بدان پاسخ دهند چنین ترتیببندی شده است که تاثیرات اسلامهراسی بر مناسبات فرهنگی جمهوری اسلامی ایران و غرب در فضای پساانقلاب اسلامی چگونه ارزیابی میگردد؟ فرضیهای که از معبر پرسش فوق مطرح میشود آن است که پدیده اسلامهراسی، در بعدفرهنگی طی سالیان و حتی دهههای اخیر در یک پیشروی خزنده و آرام، از شاکله محدود و غیررسمی خود خارج شده و به شکلی هدفمند در چارچوبهای رسمی و قانونی در سه سطح کلی تجسم یافته است: 1. در سطح دولت: به شکل تصمیمگیری در اتاق فکرهای ایجاد شده؛ 2. سطح فضای عمومی جامعه: بهصورت خشونتهای کلامی و فیزیکی و همچنین به شکل تبعیض در حقوق شهروندی؛ و 3. سطح رسانهای: بهصورت انگارهسازی منفی.
السؤال الذی سعی کاتب هذا البحث للاجابة عنه بمقاربة وصفیة ـ وتحلیلیة، جری ترتیبه علی النحو التالی وهو کیف یمکن تقییم تأثیرات الرعب من الإسلام علی العلاقات الثقافیة للجمهوریة الإسلامیة فی ایران والغرب فی أجواء ما بعد الثورة الإسلامیة؟ الفرضیة التی تطرح من خلال السؤال أعلاه هی أن ظاهرة الرعب من الإسلام، فی بعدها الثقافی بقیت علی مدی سنوات وحتی العقود الأخیرة تسیر علی وتیرة الدبیب الهادئ، غیر انها خرجت عن حالتها المحدودة وغیر العلنیة، وتجسدت بشکل هادف وفی اطار علنی وقانونی علی ثلاثة مستویات: 1. علی مستوی الدولة: نشأت علی شکل قرارات فی غرف الأفکار؛ 2. علی مستوی الجو العام للمجتمع: علی شکل أسالیب عنف لفظیة وبدنیة، وکذلک علی شکل تمییز فی حقوق المواطنة؛ و 3. علی مستوی وسائل الإعلام: علی شکل ایجاد صور سلبیة.
The question of the present study intended to answer with a descriptive-analytical approach is: How may the effects of Islamophobia on the cultural relations between the IRI and the West during the post-Islamic Revolution era be assessed? The hypothesis of the study is that the phenomenon of Islamophobia in the cultural dimension during the recent years and even decades in a creeping and slow progress has left its limited and informal form and embodied purposefully within a formal and legal frameworks at three levels: 1) at the government level in the form of decisions made in the think tank; 2) The level of public space of society in the form of verbal and physical violence as well as in the form of discrimination in civil rights; And 3) Media level in the form of negative image-making.
Machine summary:
(علی پور و دیگران، 1397: 96) با توجه به مواردی پیشگفته نگارندگان پژوهش پیشرو کوشیدهاند تا با تأسی از نظریات و آراء «لاکلائو» و «موفه»، مقوله اسلامهراسی فرهنگی که از غرب نَضَج یافته است را مورد بررسی و تحلیل قرار داده و متعاقباً به این پرسش کلیدی پاسخ دهند که تأثیرات اسلامهراسی بر مناسبات فرهنگِ جمهوری اسلامی ایران و غرب در فضای پساانقلاب اسلامی چگونه ارزیابی میگردد؟ در راستای بسط انگارهها و فرضیات پژوهش، کوشش شده است ضمن تحلیل گفتمانِ غرب در رابطه با اسلامهراسی، به ریشههای تاریخی پدیده مورد اشاره گریزی زده شود و سیاستهای غرب را در رابطه با اسلامستیزی فرهنگی در سه سطحِ دولت، فضای عمومی جامعه و همچنین سطح رسانهای مورد مداقه قرار دهند.
(خداپرست و اندرزیان، 1397: 190) در نگاهی کلی مفصلبندی دال مرکزی و شناور گفتمان لیبرال دموکراسی در راستای ایرانهراسی و اسلامهراسی را میتوان شامل مواردی همچون: القای دسترسی ایران به سلاح هستهای؛ حمایت از تروریسم؛ نقض حقوق بشر در ایران؛ القای تهاجمی بودن فناوریهای دفاعی ایران؛ دخالت جمهوری اسلامی در امور دیگر کشورها؛ حاکم بودن اسلام سیاسی در ایران؛ القای مخالفت ایران با صلح و ثبات منطقه ای؛ معرفی ایران بهعنوان محور و کانون شرارت در جهان؛ گسترش ایدئولوژیهای خیر و شرگونه نظیر نظریه برخورد تمدنهای هانتینگتون؛ هراس از گسترش ایدئولوژی اسلام سیاسی؛ مشروعیتبخشی هوشمندانه دولتهای غربی به دشمنی ضداسلام و مسلمانان و نادیده گرفتن حقوق مسلمانان و هراس از گسترش اسلام و اسلامی شدن اروپا دانست.