Abstract:
رمان "انگار گفته بودی لیلی"، رمانی روانشناختی با دیدگاهی انتقادی- اجتماعی است. این رمان دارای ذهنیت زنانه و نظام تکآوایی است و حضور مردان در آن، فقط از پس نگاه زنانه قابل رویت است. در میان عناصر روایتساز این رمان، شخصیتپردازی نقش مهمی بهعهده دارد و اغلب شخصیتها، نقشهای جنسیتی شاخصی در ابعاد اجتماعی و فردی ایفا میکنند. یکی از جذابترین شخصیتهای موجود در رمان، شخصیت محمود است؛ این شخصیت پیچیده و عصبی، در داستان حاضر بسیار هنرمندانه و قوی طراحی و پردازش شده است. تحقیق حاضر به قصد تحلیل روانشناختی محمود و بر مبنای نظریات هورنای در موضوع شخصیت عصبی انجام گرفت. نتایج تحقیق، ناظر بر آن است که محمود، رهبر فرقۀ عرفانی خاص، که با فراگیری دانش روانشناختی و با غلبه بر نیروی ذهن و فکر دیگران، افراد را تحت نفوذ ارادۀ خود درمیآورد و سوءاستفاده میکند، دارای شخصیت عصبی از نوع کمالگرا و خودبزرگساز است. رشد در شرایط سخت کودکی (خانوادۀ تکوالد، فقر، احساس حقارت ناشی از شغل مادر) ریشۀ اصلی ایجاد اضطراب اساسی، اختلال شخصیتی و تمایلات او به خود ایدهآلی کمالگرا و قدرتطلب بوده است. او که نقش جنسیتی مرد ـ مجنون را هم در این داستان ایفا میکند، تضاد اساسی مابین مهرطلبی و قدرتطلبی را در طرحوارۀ شخصیتی خود به نمایش میگذارد.
Machine summary:
سپيدة شاملو دو «رمان روان شناختيِ»١ تحسين شده ،٢ با عناوين «سرخي من از تو» و «انگار گفته بودي ليلي» نگاشته است و در هر دو رمان ، ساختار اصلي روايت و پيرنگ داستان را بر مبناي توصيفات روان کاوانه از زندگاني کاراکترهايي با اختلال شخصيتي و هويتي (و يا تداعي خاطرات کساني که با اين افراد زندگي ميکنند) بنا کرده است .
رمان انگار گفته بودي ليلي، رماني روان کاوانه و شخصيت محور است که با نگاهي به جريانات بيروني از يک طرف و تحليل ناخودآگاه و کنش هاي رواني زندگي افراد از طرف ديگر، نقش عشق را به عنوان طرح و پيرنگ اصلي داستان ، بنا مينهد و با بهره گيري از چاشني انتقادات فمينيستي و اجتماعي، وقايع و شخصيت هاي کمتر مطرح شده اي از زندگي معاصر، هم چون حلقه ها و فرقه هاي عرفاني نوظهور را در معرض تماشا و نقد ميگذارد.
مسئلۀ اصلي اين تحقيق ، تجزيه و تحليل شخصيت محمود در رمان انگار گفته بودي ليلي، با تکيه بر آراي روان کاوانۀ کارن هورناي است .
در اين رمان ، ليلي، نماد عشق اساطيري است و همۀ زنان ميخواهند ليليِ مردان زندگيشان باشند و با ترديدِ ليلي بودن يا نبودن خود درگيرند (سايه اي از يک زن / رقيب در زندگي زنان نقش اول داستان ، مستانه / شراره وجود دارد).
حضور محمود در رمان انگار گفته بودي ليلي، هر چند که بر سراسر داستان و زندگي شخصيت هاي آن سايه افکنده است ، اما حضور مستقيمي نيست .