Abstract:
نوع دوستی و ترحم و تمایل به احسان و خوبی ریشه در فطرت انسان ها دارد و از این رو سنت حسنه وقف ریشه در ذات انسان ها داشته و قبل از اسلام در ادیان سابق هم بوده است. اسلام هم سیرهی جاری ادیان و ملل پیشین را به عنوان یک عمل نیکو و مقبول تأکید کرده است، ولی بعد از پیدایش اسلام این سنت پسندیده رونقی دیگر گرفت و با اثر پذیری از جهان بینی اسلامی و برخورداری از پشتوانه احکام شرعی به شکلی استوار و جهت دار در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی به جریان خود ادامه داد. بر اساس آیات نورانی قرآن کریم کارکردهای زیادی را می توان برای وقف عنوان کرد که در این نوشتار به عنوان در آمدی بر این کارکردها به ده مورد آن اشاره شده است که از جمله آنها می توان از کارکرد معنوی، کارکرد اقتصادی، کارکرد علمی و فرهنگی، کارکرد اخلاقی و کارکرد اخروی نام بُرد.
Machine summary:
(نـک : شـهيد ثاني ، ١٤١٠: ١٦٣/٣؛ مغنيـه ، ١٤٢١: ٥٨/٢) همچنـين در مباحـث فقهـي و غالـب وقف نامه ها آمده است که در مرحلـه اول لازم اسـت از درآمـد مـال وقفـي صـرف تعميرات و اصلاح خود مال وقفي شود تا هم سالم بماند و هم بتوانـد داراي درآمـد بيشتري شود، يعني افزايش درآمد سرمايه هاي وقفي (با رعايت مـوازين ) کـه مـورد رضايت شارع و نيز در جهت تحقق اهداف واقفان اسـت .
ثقۀالاسلام کليني در باب الصدقات ، اوقافي را از حضرت زهرا سلام الله عليها نقـل کـرده است که حضرت صديقه کبرا، فاطمه زهرا صلوات الله عليها اموالي را وقف فرموده و توليت آن را به حضرت امير المؤمنين عليه السلام آنگاه به امام مجتبي حسن بن علـي عليهماالسـلام سپس به سيد شهداء حضرت حسين بن علي عليهماالسلام و بعد از آن حضرت به فرزند بزرگ تر که علوي و فاطمي باشد، نه علوي محض سپرد (کلينـي ، ١٤٢٩: ٤٤٦/١٣) همچنين از ساير معصومين عليهم السـلام رسيده است که مال خـود را بـه عنـوان وقـف ، صدقه جاري قرار داده اند؛ حتي در باره حضرت سيد الشهداء عليه السلام رسيده است که نواحي قبر شريف خود را از اهل نينوا و غاضريه به شصت هـزار درهـم خريـداري فرمود و آن را بر ايشان تصدّق نمود.
اينجاست که نقش اساسي اعمال عبادي چون وقف روشن مي شود و فرد واقف با قطع ملکيت مِلکش مي تواند زمينه بيماري مال دوستي را در خود ريشه کن نمايد؛ بنابراين وقـف بيش و پيش از آنکه خير و فايده اي براي ديگران داشته باشد، واقـف را دگرگـون و مستعد دريافت هاي معنوي ميکند؛ زيرا جان او را از وابسـتگي مـي رهانـد و بـاران تزکيه و وارستگي را بر سر او جاري ميکند.