Abstract:
هدف از پژوهش حاضر تحلیل عملکرد دیپلماسی اقتصادی و دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه در شرایط تحریم اقتصادی است. دیپلماسی فرهنگی در روابط بینالمللی معاصر یکی از ابزارهای مؤثر در حمایت از اهداف ملی و سیاست خارجی کشورها و تأثیر بر افکار عمومی و دولتهای سایر کشورها میباشد. اتخاذ دیپلماسی فرهنگی توسط ایران و کشورهای خاورمیانه و انجام فعالیتهای فرهنگی به منظور حفظ و توسعه روابط فیمابین در شرایط ناشی از تحریمهای هستهای ایران، نمایانگر اهمیت روابط فرهنگی در زمانی است که روابط سیاسی و اقتصادی دچار نقصان میشود. جمهوری اسلامی ایران نیز به منظور تحقق اهداف توسعه اقتصادی خود در این شرایط تحریم نیازمند بهرهگیری از امکانات و ظرفیتهای فرهنگی خود در عرصه تعاملات با کشورهای منطقه و ابزارهای سیاست خارجی است. لذا کشور ایران و کشورهای دوست در منطقه برای پیشبرد اهداف توسعه ملی و امنیت منطقهای با اتخاذ دیپلماسی فرهنگی در دوران تحریم، سعی در تلطیف فضای منفی ایجاد شده از طریق تعامل سازنده با این کشورها و همگرایی اقتصادی با کشورهای منطقه و بازارهای هدف میباشد. همچنین تداوم برنامهمحور تنشزدایی در سیاست خارجی، تشکیل ستاد مرکزی دیپلماسی اقتصادی برای تنظیم دستور کارها و تعیین دقیق مسئولیت نهادهای دخیل و حذف ستادهای موزای و ناکارآمد و تقویت اقتصاد تولیدی و غیر نفتی و تسری آن به بخشهای منطقهای میتواند در ایجاد روابط فرهنگی و رفع چالشهای فرا روی دیپلماسی اقتصادی مفید به فایده باشد.
The main objective of the present study is to analyze the performance of both economic diplomacy and cultural diplomacy of the Islamic Republic of Iran in the Middle East under the existing conditions of economic sanctions. Under contemporary international relations, cultural diplomacy is one of the effective instruments that can ensure the attainment of national goals and the foreign policy of countries, their impact on the public opinion and building effective relations with the governments of other countries. Adoption of cultural diplomacy by Iran and the Middle East countries and engagement in cultural activities with the aim of maintaining and enhancing bilateral and multilateral relations, particularly under the existing condition of the nuclear sanction imposed on Iran, reflects upon the importance of cultural relations at a time when political and economic relations are on the decline. In order to achieve its economic development goals, the Islamic Republic of Iran also needs to take advantage of its cultural capacities with regards to its interaction with the countries of the region. Therefore, in pursuit of the fulfillment of their national progress and interests as well as regional security, Iran and the friendly nations of the region seek to stamp out the existing negative atmosphere by resorting to cultural diplomacy - during the time of imposed sanctions - and through constructive interaction and economic convergence in the region and target markets. Moreover, the adoption of such principles oriented towards continued détente or de-escalation of tension in the foreign policy, formation of a central headquarters with the aim of promoting economic diplomacy, determining the precise responsibilities of the institutions involved and eliminating overlapping and inefficient bodies, strengthening the production industries, encouraging a non-oil-based economy and their extension to regional sectors can prove to be useful in building cultural relationships and removing the challenges facing the economic diplomacy.
Machine summary:
جمهوري اسلامي ايران نيز به منظور تحقق اهداف توسعه اقتصادي خود در اين شرايط تحريم نيازمند بهره گيري از امکانات و ظرفيت هاي فرهنگي خود در عرصه تعاملات با کشورهاي منطقه و ابزارهاي سياست خارجي است .
لذا کشور ايران و کشورهاي دوست در منطقه براي پيشبرد اهداف توسعه ملي و امنيت منطقه اي با اتخاذ ديپلماسي فرهنگي در دوران تحريم ، سعي در تلطيف فضاي منفي ايجاد شده از طريق تعامل سازنده با اين کشورها و همگرايي اقتصادي با کشورهاي منطقه و بازارهاي هدف ميباشد.
جايگاه قدرت نرم در ديپلماسي فرهنگي قدرت از موضوعاتي است که همواره مورد توجه دولت ها بوده است و دولت ها براي اين که بتوانند بر ديگر بازيگران در عرصه روابط بين الملل اثر بگذارند، به گونه اي که سياست هاي آن ها را تغيير دهند و به اهداف و منافع خود دست يابند، به نقش قدرت توجه ويژه اي داشته اند.
توجه به ريشه هاي تاريخي، ملي و فرهنگي ايران در منطقه در کنار تشابهات مذهبي به عنوان معيار ايجاد روابط حسنه با کشورهاي خاورميانه و استفاده صحيح و بهينه از قابليت هاي مذهبي، فرهنگي، تاريخي و اجتماعي در مناسبات دو جانبه و يا چندجانبه ، گسترش حوزه نفوذ قدرت نرم جمهوري اسلامي ايران در خاورميانه را به همراه خواهد داشت (هرسيج و تويسرکاني، ١٣٨٨: ١٨٦).
با توجه به تمايل جامعه جهاني به همکاري و هماهنگي و اولويت بخشي به ديپلماسي فرهنگي، شايسته است قدرت هاي منطقه اي چون جمهوري اسلامي ايران به منظور تصوير سازي و اثرگذاري در جريان سازي منطقه اي بر حضور نيرومند فرهنگي و تمدني خود در منطقه و تغيير حرکت از قدرت سخت نظامي به قدرت نرم فرهنگ و ارتباطات تأکيد ورزند.