Abstract:
رنج، مسئله محوری فلسفههای بودایی است. از سخنان بودا و تحلیلهای سنتهای بودایی میتوان دریافت که رنج از دو ساحت متفاوت برخوردار است: یکی رنج روانشناختی و دیگری وجودشناختی. بنابراین، رنج محدودة وسیعی از زندگی انسان، از فشارهای شدید روحی و جسمی گرفته تا تجربههای محدود و گذرندة زندگی، به آرزو نرسیدن، و نیز گرفتاری در چرخ وجود را در بر میگیرد. مدعای بودایی این است که رهایی از هر دو سطح امکانپذیر است. این جستار با نگاه مفصل به نظریههای فلسفی مکتبهای بودایی، رنج را در ساحت اول بررسی میکند. همة سنتهای بودایی خود را درمانگر میدانند؛ نخست علت را مییابند و سپس روش درمان را پیشنهاد میدهند. اینان مدعیاند فنونی که برای درمان رنج به کار میبرند نادانی و تشنگی را در هر دو سطح از میان میبرد. اما تحلیلهای روانشناختی از نظریههای فلسفی بودایی نشان میدهد که کارآمدی آموزة بودایی محدود به سطح اول است.
Suffering is the central issue in Buddhist philosophy. From the words of the Buddha and the analysis of Buddhist traditions, it can be understood that suffering has two different dimensions; one is psychological suffering and the other is ontological. Thus, suffering covers a wide range of human life, from severe mental and physical pressures to limited and transient experiences, not achieving dreams as well as being caught up in the wheel of existence. The Buddhist claim is that liberation from both levels is possible. This paper examines suffering in the first dimension with a detailed look at the philosophical theories of the Buddhist schools. All Buddhist traditions consider themselves healers; first they find the cause and then suggest the treatment method. They claim that the techniques they use to treat suffering quench ignorance and thirst at both levels. But psychological analysis of Buddhist philosophical theories shows that the effectiveness of Buddhist teaching is limited to the first level.
Machine summary:
نظرنادرست ناممکن بودن چيرگيبررنج نمونه ديگري از نگرش شناختي که به رنج ميانجامد باورنداشـتن شـخص بـه ايـن است که رنج با از ميان رفتن علت هايش از ميان ميرود و ندانستن اينکه آيين بودا ايـن علت ها را شناخته و براي از ميان بردن آنها فنون کارآمدي طراحي و عرضه کرده اسـت .
ناکامي در پذيرش تحليـل بـودايي از رنـج و راه سـتردن آن بـه دليـل داشـتن نظرهـاي نادرست است ؛ نگرش هاي شـناختي نادرسـت ماننـد ايـن ، سـنگ راه ايجـاد انگيـزه در شخص و کوشش براي پايان دادن به رنج است .
در کانون پالي آمده است که بودا فلسفه هاي جبرگرايانـه و شـک ورزانـه افراطـي را رد مـيکـرد؛ ايـن فلسفه ها در تقابل با اين عقيده بودايي بود که ميگفت با تغيير کردارها و حالات روانـي ميتوان بر رنج غلبه کرد (١٥-١٤ :٢٠١٢ ,others &Williams ).
در هـر دو صـورت ، مـدعا ايـن اسـت کـه حاصل نهايي اين مراقبه گاه به ادراک مستقيم حقايق بـودايي مـيانجامـد؛ ادراک شـخص از اين حقايق ديگر به فهم نظري و منطقي محدود نيست ؛ شخص ، به تعبيري، بـا آنهـا رودررو ميشود (٦-١٤٥ :٢٠٠٨ ,Lopez)، و همين شناخت است که به از ميان بردن هميشگي علت ها يـا ريشه هاي رنج ميانجامد.
A Comprehensive Manual of Abhidhamma: The Abhidhammattha Sangaha of Acariya Anuruddha, Translated by Mahāthera Nārada and Bhikkhu Bodhi, Kandy: Buddhist Publication Society.
The Path of Purifi Cation: Visuddhimagga by Bhadantācariya Buddhaghosa, 5th edition, Translated by Bhikkhu Ñānamoli, Kandy: Buddhist Publication Society.