Abstract:
رشتۀ سیاستگذاری عمومی در حال گذار به یک مکتب (پارادایم) جدید است که مفروضات مکاتب گذشته را درنوردیده است. از سوی دیگر، مکتب جدید با وجود مفروضات مشخص، هنوز به توسعۀ نظریههای خرد و روشهای کاربردی منجر نشده است. پژوهش حاضر با هدف کاوش سیر تاریخی مکاتب رشتۀ سیاستگذاری عمومی، شناسایی مفروضات هریک و نیز انتقادات به این مفروضات، مقایسۀ این مکاتب و مفروضات آنها و در نهایت معرفی مکتب سیاستگذاری عمومی جدید انجام گرفته است.روش پژوهش، توصیفی و با رویکرد دیالکتیک برای تحلیل تکامل تاریخی مکاتب سیاستگذاری عمومی است و از منابع کتابخانهای و مقالات علمی نشریات معتبر بینالمللی بهمنظور گردآوری اطلاعات استفاده شده است.بررسی مفروضات کلی پنهان و آشکار مکاتب سیاستگذاری عمومی، ظهور مکاتب عقلایی جامع، عقلانیت محدود (تدریجی و رضایتبخش) و نظریۀ آشوب در این رشته را نشان میدهد که علاوهبر ترتیب تاریخی، تقابل دیالکتیکی بین مفروضات هر کدام مشهود است. براساس بررسی متون سیاستگذاریعمومی میتوان نظریۀ آشوب را بهعنوان جدیدترین مکتب سیاستگذاریعمومی درنظر گرفت. مهمترین تفاوت مکتب آشوب با سایر مکاتب، نگاه و نحوۀ رویارویی آن با آیندۀ احتمالی است. در نهایت اینکه پیشنهادهایی برای بهبود سیاستگذاری عمومی بر اساس مکتب نظریۀ آشوب، ارائه شده است.
Public policy studies are transitioning in to a new approach (paradigm) that has questioned assumptions of old approaches. New approach has basic assumptions, ideas and beliefs but hasn’t been developed sub theories and applied methods under its assumptions yet. Purpose of this study is to investigating historical course of public policy schools, identifying assumptions of and critics to each school, comparing basic assumptions of each school and finally Introducing new public policy school. The research is descriptive and dialectical method is used to explain historical evolution of policy-making schools. Library resources and scientific journal articles is used to gather required information. Investigating fundamental implicit or explicit assumptions of public policy schools demonstrate dialectical struggle between fundamental assumptions of three schools: comprehensive rationality, bounded rationality (incrementalism and satisficing) and chaos theory. Therefor basic assumptions and beliefs of three schools are compared. Meta-analysis of literature about change in assumptions of policy-making implies that chaos theory is the last paradigm. The most significant difference between chaos theory paradigm and others is in the way it deal with the future. Finally based on chaos theory assumptions, some suggestions are provided for improvement of public policymaking in Iran.
Machine summary:
بررسي مفروضات کلـي پنهـان و آشـکار مکاتـب سياست گذاري عمومي، ظهور مکاتب عقلايي جامع ، عقلانيت محدود (تدريجي و رضايت بخش ) و نظريۀ آشوب در اين رشته را نشان ميدهد که علاوه بـر ترتيـب تـاريخي، تقابـل ديـالکتيکي بـين مفروضات هر کدام مشهود است .
مسئله اي که در اينجا مطرح ميشود اين است که آيا ميتوان رويکرد نظريۀ آشوب را به عنوان پارادايم جديد در اين رشته محسوب کرد؟ آيا اين رويکرد توان پاسخگويي به پيچيدگيهاي سياست گذاري عمومي را دارد؟ آيا ميتواند انتقادهاي مطرح شده به مفروضات رويکردهاي گذشته را پاسخ دهد؟ روش شناسي پژوهش در تحقيق حاضر براي توصيف سير تاريخي ظهور هريک از رويکردهاي سياست گذاري از روش ديالکتيک استفاده شده است .
به همين دليل با وجود انتقادهاي وارد به نظريۀ تدريجي، از دهۀ ١٩٥٠ تا ١٩٩٠ رويکرد غالب در سياست گذاري عمومي بوده است (٢١ :٢٠١٢ ,Prindle)، اما در حال حاضر رو به افول نهاده و برخي انتقادات اساسي به اين نظريه وارد شده است (١٩٤ :٢٠١٥ ,Bendor).
از نظر اين منتقدان آنچه عملا در مورد مسائل پيش روي جامعه و نيز فرايند سياست گذاري رخ ميدهد، متفاوت از توصيفي است که در نظريۀ تدريجي ارائه ميشود.
در حال حاضر ميتوان مفاهيم و اصول نظريۀ آشوب را به عنوان پارادايم جديد در سياست گذاريعمومي درنظر گرفت ( ;١٦ :١٩٩٤ ,Kiel ;٣٤٦ :٢٠١٢ ,Cairney ;٢ :٢٠١٥ ,Sanial ٣٥٦ :١٩٩٢ ,Dobuzinskis) که در آثار دانشمندان با عناوين مختلف مورد اشاره قرار گرفته است براي مثال وارن بنيس ١ با ايده «جامعه موقتي» و پيتر دراکر٢ با تشبيه عصر حاضر به «عصر گسستگي» و چارلز هندي ٣ با «عصر بي استدلال و ماوراي اطمينان » آن را توصيف ميکنند .