Abstract:
ملاکهایی که مفسران برای دلالتیابی آیات بر میگزینند در هر دوره متفاوت بوده است. در برخی از ادوار تاریخ تفسیر، روایت، تنها ملاک یا مهمترین ملاک مقبول بوده و در برخی از دورهها بافت کلام، بر روایت ترجیح یافته است. گاه نیز مفسران بین این دو قرینه، تعامل ایجاد کردهاند. مفسران بر اساس نوع ملاکی که پذیرفتهاند، درباره آیات حوزه زنان در سوره نساء به نتایج معناداری دست یافتهاند. مقاله حاضر به روش توصیف و تحلیل محتوای تفاسیر، این تعامل را پی گیری نموده است. نتیجه این بررسی نشان داده است که مفسران دوره معاصر در تعامل سیاق با روایت در اکثر موارد، سیاق را بر روایت ترجیح دادهاند. در دلالتیابی آیات حوزه زنان در سوره نساء به طور کلی دو نوع تعامل مشاهده میشود: 1. تعامل مجموعی (عام)، 2. تعامل جزئی (خاص) و تعامل جزئی از بسامد بالاتری برخوردار بوده است.
The criteria applied by the exegetes to infer the denotations of the verses have varied in different periods. In some periods of the history of exegesis the only criterion or the most important accepted one has been the tradition, while in some other periods the context has taken precedence over the tradition. At times the exegetes let these two indications interact. Based on the type of the applied criterion, the exegetes have achieved meaningful results about the verses dealing with the women in the fourth surah of the Qur’an. Having applied a descriptive-analytical approach regarding the content of exegeses, this article follows up this interaction. The result of this study indicates that in the issue of interaction of the context with the traditions the contemporary exegetes, in particular, have mostly preferred the context to the traditions. Generally speaking, two types of interaction are seen in the issue of inferring of the denotation of verses of the fourth surah of the Qur’an in the field of the women: 1) collective interaction (general), 2) slight interaction (particular) and that the latter has been more frequent.
Machine summary:
این نوع سیاق به علت آیه محور بودن قرآن، منحصر به قرآن است که به صورت قرینهای برای تفسیر آیههای پیش و بعد تلقی میشود؛ البته با دو شرط اساسی که یکی ارتباط صدوری (هم زمانی نزول) است و دوم وحدت موضوعی کلی یا جزیی.
از ظاهر سیاق بر میآید که مراد از «نَفْسٍ واحِدَةٍ» آدم۷ و مراد از «زوجها» حوا باشد؛ اما برخی از مفسران معاصر بر اساس دلالت معنای «من» بیان میدارند که (وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها) به این معناست که همسر آدم از نوع خود آدم و انسانی چون او بوده است و صحت تفاسیر قرون متقدم را به چالش میکشند، حتی اگر مطابق برخی روایات، خلقت حوا از دنده آدم عنوان شده باشد؛ لیکن از خود آیه استفاده نمیشود و در آیه، چیزی که بر آن دلالت کند، وجود ندارد.
مفسرانی چون علامه طباطبایی و محمد عزت دروزه با وجود بررسی روایات اسباب النزول و پذیرش اصل رسم جاهلی مستفاد از روایات، سیاق آیه را با سبب نزولهای نقل شده در منابع روایی و تفاسیر متقدم سازگار نمیدانند.
سیاق آیه و رد روایت اسباب النزول این نوع تعامل بین سیاق و اسباب النزول در کتب تفسیری دوره معاصر نمود یافته است و به سوره نساء نیز اختصاص نمییابد چنانکه تفاسیر یاد شده ذیل آیه (وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِینَ مِنْکُمْ وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَأْخِرِین) با ذکر دو روایت به رد آن میپردازند.