Abstract:
از جمله موضوعات مهم در بررسی سیر تحول اندیشه و عمل سیاسی شیعه،نحوه مواجهه فقهای شیعی با حکومتهای غاصبی است که از حیث نظری،همگی غیرمشروع تلقی میشوند.با اینحال در اندیشه و عمل بسیاری از فقهای شیعه میتوان به مبانی و اصولی دست یافت که به خاطر مصالح عمومی جامعه،قایل به تخصیص این حکم کلی و یا ذکر استثناهایی برای آن شدهاند.از جمله این عوامل میتوان به مقولهء«امنیت»اشاره کرد که نزد پارهای از فقهاء،به واسطه جدی شدن تهدیدات بیرونی،اهمیت و ارزشی دوچندان یافته و ایشان را تا صدور حکم شرعی مبنی بر جواز-و ضرورت-حمایت و اطاعت از پادشاه،رهنمون کرده است. نگارنده از این وضعیت به«ضرورت امنیت»یاد کرده است کهبه مهمترین وجهی در دوره قاجار و توسط فقهای نامآوری چون کاشف الغطاء و میرزای قمی عرضه شده است.برای تبیین این ایده و نتایج عملی آن،مؤلف نخست به تبیین چگونگی پیدایش گسست بین دو تصویر از حکومت در جامعه اسلامی پرداخته و بدین وسیله خاستگاه رویش موضوع بحص را مشخص ساخته و در ادامه اصل«ضرورت امنیت»را با دو رویکرد فعال و انفعالی مستند به عمل و نظر شیخ کاشف الغطاء و میرزای قمی،معرفی نموده است.
The way Shii jurisprudents encounter the usurper governments، which are all in theory illegitimate، is one of the important issues in the study of the process of change in Shii political thinking and practice. However، certain principles and foundations can be found in the thinking and practice of several Shii jurisprudents who have believed in particularization of this general verdict or specific reservations for the sake of public expedience of the society. The category of security may be mentioned as one of such factors which has gained more importance and weight among a number of jurisprudents and has led them to issue religious verdicts to the effect that to support and obey the monarch is permitted and necessary.The author has described this situation as the necessity of security which was notably expounded by such famous jurisprudents as Kashef ol-Qeta’ and Mirzay-e Qomi in the Qajar era. To explain this idea and its practical consequences، the author first explores how a gap emerged between two images of government in Islamic society. In this way، he outlines the background of the appearance of such a discussion and continues to introduce the principle of necessity of security using two active and passive approaches drawing on Sheikh Kashef ol-Qeta’ and Mirzay-e Qomi’s thinking and deeds.
Machine summary:
برای تبیین این ایده و نتایج عملی آن،مؤلف نخست به تبیین چگونگی پیدایش گسست بین دو تصویر از حکومت در جامعه اسلامی پرداخته و بدین وسیله خاستگاه رویش موضوع بحص را مشخص ساخته و در ادامه اصل«ضرورت امنیت»را با دو رویکرد فعال و انفعالی مستند به عمل و نظر شیخ کاشف الغطاء و میرزای قمی،معرفی نموده است.
(6)به عبارت دیگر میتوان ادعا کرد که حضور ضابطهمند امنیت در حکومت نبوی(ص)و دولت علوی(ع)-که پیوسته آن را در ذیل مفاهیم کلانتری چون:توحید،سعادت،عدالت و مانند آن میآورد-با گذار از این دوران روندی انحرافی را تجربه مینماید،تا آنجا که خود به عاملی مستقل و مسلط بر سایر مفاهیم تبدیل میشود.
بررسی اجمالی تجربه حکومتهایی که در جوامع اسلامی از آن زمان تاکنون حاکمیت را در اختیار داشتهاند،حکایت از آن دارد که نظامهای سیاسی مذکور پیوسته با مشکل بنیادینی موجه بودهاند که از آن در این نوشتار به «معمای قدرت-شریعت»یاد شده است.
بدیهی است که به دلیل اهمیت این موضوع،لازم میآید تا سایر الگوها و نظریههای ارایه شده در مقالاتی دیگر به صورت مستقل مورد بررسی قرار گیرد تا زمینه مناسب برای درک اهمیت و تازگی تجربه جمهوری اسلامی ایران حاصل آید.
2. ساحت ارزشی حکومت؛قدرت در چارچوب از آنجا که اسلام-به ویژه با روایت شیعی-ماهیتی سیاسی دارد و ملاحظات مربوط به قدرت به تعبیر امام خمینی(ره)عقلا و نقلا در اسلام لحاظ شده است؛(15)در کنار تجربه عملی رخ داده در جوامع اسلامی،رویکردی نظری نیز تکوین یافته که در نهایت به ارایهء «حکومت اسلامی»به مثابه الگویی مشروع از اعمال قدرت،منتهی میشود.