Abstract:
جبران خلیل جبران و نیمایوشیج دو شاعر معاصر عرب وایرانی» همواره دغدغه انسانی و به طور
خاص غم اجتماع دارندء به گونهای که جامعه واجتماع از مهمترین مضامین آثارشان به شمار میآید.
جبران در سال(۱۸۳۳-۱۹۳۱م)در«البشری» لبنان متولد شد واز آغاز تولد تا مرگ در فقر و نداری
دست و پا زد و به همین خاطر به مقابله با تضاد طبقاتی و هر آنچه آرامش را از مردم می گیرد» برخا ست.
نیما پوشیج (۱۲۷۴- ۱۳۳۸ه.ش)در پوش, دهکده نور مازندران متولد شد. وی نمیتوانست درد و
رنج و فلاکت مردمان هم عصر خویش را ببیند و بی تفاوت از کنار آنها بگذرد. نیما از شاعران انسانی و
اجتماعی است؛ چراکه در لابه لای اشعارش امید و برکندن بنیان ظلم و جور به چشم میخورد.
جبران در نوشتههایش به مسائل انسانی پرداخته است. او به مخا لفت با تبعیض برمیخیزد.
کشیشان زراندوز را به باد ریشخند و جدال میگیرد و آرزوی یک جامعه عاری از بردگی و ظلم
قدرتمندان و ... دارد.
نیما نیز یک شاعر انسان گراست و مانند همتای خویش به بیان آلام جامعه و درد و رنج» فقرء
فاصله طبقاتی و... میپردازد و به یک جامعه مبتنی بر عدا لت امید دارد.
هدف و مساله اصلی در این پژوهش، بررسی و تحلیل تطبیقی دیدگاه نقادانه جبران خلیل جبران
ن ما وش ج نسبت به انسانت، انسان دوستی، انسان گرا ی، فقر، ظلم و ستم ظا لمان، غم جامعه و... است
Machine summary:
پيرامون بررسي مسايل اجتماعي و پرداختن به غم اجتماع در ادبيات جبران و نيما، کار تحقيقي و پژوهشــي انجام نشــده است ، و در اين پژوهش با تکيه بر کتب ، به ويژه «المجموعۀ الکامله لمؤلفات جبران و مجموعه اشعار نيما» به اين پرسش ها پاسخ داده مي شود: ١- چه مضامين اجتماعي يي توســط جبران ونيما مورد نقد واقع شــده است ، وبه عبارت روشن تر غم و هم اجتماعي اين دو شاعر چيست ؟ ٢- جبــران و نيمــا چگونه به مســايل جامعه عصر خود پرداخته اند و اشــتراک و تفاوت هاي ديدگاهشان در اين زمينه چيست ؟ از مهم ترين مســائلي که در اين مقا له مورد بررســي قــرار مي گيرد فقر، نا برابري اجتماعي (فاصله طبقاتي ) و ظلم ستيزي است .
و در آغاز قطعه « مادري و پسري » از بي خبري ثروتمندان از روزگار فقرا مي گويد: «در دل کومه ي خاموش فقير خبري نيست ولي هست خبر دور از هر کسي آنجا شب او مي کند قصه ز شب هاي دگر کس ندارد خبر از هيچ کسي شب دراز است و بيابان تاريک » (همان : ٨١) 246 نيما در اين قطعه اوضاع جامعه را به تصوير مي کشــد که ثروتمندان از حال و روز فقرا بي خبر هستند و زندگي فقيران هم مثل هر روز يا بدتر از ديروز مي گذرد.