Abstract:
هر اثری برای تبدیل شدن به داستان ناگزیر از رعایت قواعدی است تا در مسیر تبدیل قرار گیرد. یکی از این قوانین وجود اجزایی خاص در هر اثر داستانی است که اصطلاحاً عناصر داستانی نامیده می شود. در این بررسی پس از تحلیل عناصر داستان کشته شدن حسین بن منصور حلّاج در کتاب تذکره الاولیای عطار پرداخته شده و برای هر کدام از عناصر، شاهد مثال از متن کتاب ذکر شده است. در این روایت داستان گونه نیز مانند اکثر داستان ها همه عناصر دیده نمیشود بلکه با توجه به قابلیت های داستان بعضی عناصر حذف شده است.
It is indispensable to follow some rules in narrating a literary story. One of these rules is specific elements which is called ‘‘story elements’’. In this study, the story elements of the story of Hossein Ebne Mansur Hallaj in Tazkeratol Olia Attar is analyzed, giving an example for each elements. In this narration of story, all story elements cannot be found. Because of its peculiarity some of story elements of omitted.
Machine summary:
در اين روايت آنچه در مورد شخصيت ها اهميت مي يابد، کنشي است که براساس حالــت ، انجــام مي گيرد و داســتان را پيش مي برد، در واقــع آن گفت وگوهاي صوفي منشــانه و خارج از نرم و فرم ديني با جنيد و رياضت ، و معرفت توحيدي و رنجيدن عمربن عثمان مکي از حلاج ســبب مي شود با نامه نگاري هاي متعدد، مقدمات کشتن حســين غيرمســتقيم فراهم و اين امر به سبب علي بن عيسي- وزير خليفه - عليه وي صــورت مي پذيــرد و حلاج به زندان مي افتد.
» (ادبيات داستاني ، ١٣٧٦: ٢٣٣) به عبارت ديگر نقطه ي اوج پس از بحران در داســتان به وجود مي آيد و جايي که گره ها و تنش هاي داســتان به اوج خود مي رســد و پس از اين نقطه يا صحنه است که داســتان به سمت رهايي ميل پيدا مي کند، گره هاي داستان باز شده و همه چيز روشن مي شــود و يک اثر ادبي ممکن اســت بيش از يک نقطه ي اوج داشــته باشد که در اين حالــت يکي از نقــاط اوج - معمولا آخرين نقطــه ي اوج - قوي ترين و تأثيرگذارترين آنهاست .
» (داد، ١٣٨٠: ١٥٧) به عبارت ديگر «روش بيان يک داستان است ؛ حالت يا حالت هايي که نويسنده به وسيله ي شخصيت ها، گفت وگو ها، عمل ، صحنه و حوادثي که روايت داستاني در يک اثر ادبي را بيان مي کنند، ايجاد مي کند.