Abstract:
تفسیر و تحلیل متون از موضوعاتی است که دارای رویکردها و شیوههای گوناگونی است. برخی از این رویکردها معطوف به نویسندهی اثر هستند و برخی دیگر خوانندهمحور و یا متنمدار به شمار میآیند. یکی از الگوهایی که برای شرح و تحلیل متن میتوان به دست داد، بررسی متن در پنج سطح توصیفی، زبانی، اندیشگانی، زیباییشناسانه و تفسیری است که از آن به عنوان الگوی تفسیری جامعنگر یاد شده است. در این پژوهش 'قصهی پادشاه و کنیزک' از مثنوی مولانا بر اساس این روش بررسی شده است و مشخص گردید که مضمون اصلی این قصه، تبیین مفهوم سببسازی و سببسوزی خداوند است که مولانا در آخرین حکایت دفتر ششم نیز بار دیگر به طرح آن پرداخته است و با این کار، گویی آغاز و پایان مثنوی را به هم پیوند داده است. این ساختار زیباییشناختی، متناسب با دایرهی وجودشناختی و معرفتشناختی نظام عرفانی است که تمامی هستی را حقیقتی واحد میداند و انسان عارف نیز بر اساس همین الگو، اگرچه سخنان گوناگون بیان میکند، یک اندیشهی اصلی در مطالب وی وجود دارد که به شیوههای مختلف به طرح آن میپردازد.
Machine summary:
در اين پژوهش «قصه ي پادشاه و کنيزک » از مثنوي مولانا بر اساس اين روش بررسي شده است و مشخص گرديد که مضمون اصلي اين قصه ، تبيين مفهوم سبب سازي و سبب سوزي خداوند است که مولانا در آخرين حکايت دفتر ششم نيز بار ديگر به طرح آن پرداخته است و با اين کار، گويي آغاز و پايان مثنوي را به هم پيوند داده است .
اين ساختار زيبايي شناختي ، متناسب با دايره ي وجودشناختي و معرفت شناختي نظام عرفاني است که تمامي هستي را حقيقتي واحد مي داند و انسان عارف نيز بر اساس همين الگو، اگرچه سخنان گوناگون بيان مي کند، يک انديشه ي اصلي در مطالب وي وجود دارد که به شيوه هاي مختلف به طرح آن مي پردازد.
اگرچه وجه غالب گونه شناختي مثنوي ، تعليمي است ، در خلال قصه هاي آن بر اثر فرايندهايي چون تغيير موضوع ، تغيير حال و مقام گوينده و مخاطب ، تغيير کنش و فضاهاي داستاني ، ژانرهاي مختلف به جاي هم مي نشينند و با هم تلاقي مي کنند و در نتيجه ي تغيير موقعيت کلام ، زبان نيز دگرگون مي شود.
انديشه هايي که به صورت آشکار و پنهان در شعر وجـود دارد و متن در صدد انتـقال و القـاي آن ها به مخاطب است و همچنين به تناسب قالب ، ساختار ادبي و زبان گزينش شده با اين انديشه ، در سطح زيبايي شناختي توّجه مي شود (واعظ ، حاجي آقابابايي : ٦٠).