Abstract:
تحلیل با رویکرد «بینامتنیت» ارتباط یک متن با سایر متون را بررسی میکند. هدف اصلی این پژوهش، مقایسة کاربرد عشق از منظر مولانا و هگل با تکیه بر قران است. عشق موضوعی است که از دیرباز فلاسفه، عارفان و اندیشمندان در شناخت و درک ماهیت آن کوشیدهاند و یکی از مهمترین موضوعاتی است که همة عرفا و فلاسفه بدان نظر داشته و دربارهاش سخن گفتهاند. آنان عشق را جان و اساس عالم میدانند که به واسطة آن همة موجودات از ادنی تا اعلی در جنبش و بهسوی سرمنشأ عشق، یعنی ذات حقتعالی درحرکتاند. مولانا و هگل دو متفکّر برجسته از دو برهة زمانی بسیار دور از هم هستند که به بیان جنبههای مختلف عشق پرداختهاند و در آثار و نوشتههایشان عشق، نقشی محوری دارد. پرسش اصلی این جستار این است که بارزترین وجوه مشترک میان عشق درسرودههای مولانا و آثار هگل کدام است؟ در این پژوهش با رهیافتی توصیفی – تحلیلی ابتدا به توضیح و تبیین عشق و سپس به شرح مصادیق بارز آن با استناد به آیات قران، از مثنوی و آثار هگل میپردازد. در نهایت این نتیجه حاصل شد که آنچه در مسیر دانندگی و تکامل روح انسانی با تکیه بر عشق خالصانه صورت میگیرد، مهمترین نکته در اشتراک نظر این دو اندیشمند است.
An analysis with the "intertextuality" approach examines the communication of a text with other texts. The main purpose of this research is to compare the application of love from the perspective of Rumi and Hegel based on the Qur'an. Love is a matter which philosophers, mystics and scholars have long sought to understand and understand its nature, and is one of the most important issues that all mystics and philosophers have spoken about and talked about. They consider love as the basis of the universe, through which all creatures move from one to the highest in the movement and towards the root of love, the essence of God. Maulana and Hegel are two leading thinkers of two very different time frames that express the various aspects of love and play a central role in their works and writings. The main question of this essay is that what is most striking in terms of the love of Rumi's works and the works of Hegel? In this research with a descriptive-analytical approach, first, explain the love and then describe its examples, referring to the verses of the Quran, from Masnavi and Hegel's works. Finally, it was concluded that what is on the path to the knowledge and comprehension of the human soul by relying on pure love is the most important point in the opinion of these two thinkers.
Machine summary:
يکي اينکه اساسا چه شباهت هايي بين وي و متفکران اين حوزه يافت ميشود؟ دوم اينکه با نظر به وضع عالم معاصر و نحوة تأثير اين دسته از فلاسفه به خصوص هگل در تاريخ اروپا، آيا ميتوان مولوي را متفکري قابل طرح در دنياي امروز به حساب آورد؟ در مورد نکته اول اين مطلب جالب توجه وجود دارد که هر دو متفکر ايدئاليست ، به نحوي تحت تأثير سنت هاي آلماني به خصوص عرفان آلماني هستند.
در اين پژوهش تلاش شده است تا بارزترين وجوه مشترک ميان عشق در سروده هاي مولانا و آثار هگل با استناد به آيات قران شرح و تبيين گردد و اين تحقيق به روش کيفي، از نوع تحليلي- توصيفي، مبتني بر مطالعۀ کتابخانه اي انجام گرفته و براي گردآوري اطلاعات بيشتر از نوع متنخواني و فيشبرداري استفاده شده است .
هگل هم در انديشه هاي عاشقانۀ خود به نوعي عشق را پيوند اخلاقي ميان زن و شوهر ميداند و ميگويد: ازآنجاکه زن و شوهر، در بنياد خانواده شخصيتي واحد مييابند و اصل در زناشويي، وحدت شخصيت و سپردن استقلال خويش به يکديگر است ، ازدواج خويشاوندي بااخلاق اجتماعي تعارض دارد.
عاشق هم ابتدا از حالت يگانگي بيرون ميآيد و در پايان دوباره به يگانگي بازميگردد؛ اما مهم ترين عاملي که در کار عشق براي بازگشت به يگانگي تعارض ايجاد ميکند، مالکيت و دارايي است که يکي از جنبه هاي مهم آن در نسبت فردا با خود است و او را از نيل به وحدت بازميدارد (مصلح ١٣٩٢ : ٢١٣)؛ و اين جنبه همان مالکيت نفساني است که به موجب آن هگل چنين ميگويد: مطلق همان من ، يعني روح انسانيت به طورکلي است .