Abstract:
نقشی از دوگانهباوری همیشه در سنت زرتشتی و ادوار مختلف آن وجود داشته است؛ در نوشتههای کهنتر مانند گاهان این دوگانهباوری بیشتر جنبۀ اخلاقی و عملی دارد و زرتشت در بعد نظری مبلغ وجود خدایی یکتاست. اما با گذشت زمان و حرکت اندیشۀ گاهانی از شرق به سوی غرب فلات ایران و جاگیر شدن آن در میان مادها و پارسها علاوه بر ظهور برخی خدایان پیشین دورۀ ودایی، شاهد همسانی اهورهمزدا و سپندمینو هستیم که در مقابل همستار خود اهریمن یا انگرهمینو قرار میگیرد. در حقیقت دوگانهباوری دورۀ ودایی بار دیگر تجدید حیات مییابد و با کیش گاهانی درآمیزد و به دین مزدیسنا چهرهای تازه میبخشد. این پژوهش با استفاده از رویکرد توصیفی - تحلیلی چگونگی تحول دوگانهباوری نخستین زرتشت را در دورۀ پساگاهانی، نمودها و اشکال مختلف آن را در فراز و فرود تاریخ مورد بررسی قرار میدهد. از عوامل موثر بر دگرگونی مفهوم دوگانهباوری در دورۀ پساگاهانی میتوان به تسامح و تساهل دینی پادشاهان هخامنشی و اشکانی، نقش مغان و روحانیان زرتشتی در جهت سازگاری مذهبی و فراگیر شدن دین زرتشت در میان مردم و نیز تاثیرپذیری و انطباق با عناصر یزدانشناخت ادیان سرزمینهای تحت حاکمیت اشاره کرد.
Machine summary:
از عوامل مؤثر بر دگرگونی مفهوم دوگانهباوری در دورۀ پساگاهانی میتوان به تسامح و تساهل دینی پادشاهان هخامنشی و اشکانی، نقش مغان و روحانیان زرتشتی در جهت سازگاری مذهبی و فراگیر شدن دین زرتشت در میان مردم و نیز تأثیرپذیری و انطباق با عناصر یزدانشناخت ادیان سرزمینهای تحت حاکمیت اشاره کرد.
۲-دوگانهباوری در اوستای پسین: میانِ اوستای قدیم و اوستای جدید، شکافی در روایت تاریخی و ادبی موجود است؛ در اوستای جدید ملت ایران به هیأتِ مدنیِ نوینی نموده میشود که خدایانِ آن فزونی یافته است و مفاهیم و آموزههای دینی خاصی در آن آشکار میگردد که اگرچه از برخی جهات با تعالیم گاهان مغایرت دارد ولی در عین حال از اصول کلی دین زرتشت دور نمیشود.
1 بنابراین اگرچه آیینِ مزداییِ هخامنشی به دلیل تجدید حیات خدایان ودایی و نیز تأثیرپذیری عناصر یزدانشناسی سایر اقوام و فرهنگها چند خدایی بوده است اما در دین داریوش و خشایارشا، عناصر زرتشتی آشکاری وجود دارد: جایگاه مرکزی خالقِ متعال، ثنویت اخلاقی و محکوم کردنِ دروغ، مردود شمردنِ پرستشِ دیوان که همۀ این موارد گواه آگاهی از زرتشتیگری نخستین و پیوند با فلسفۀ گاهان است.
2 علیرغم نزدیکیِ دین پادشاهان هخامنشی به باورهای گاهانی، «فولتس» 3 معتقد است ثنویت کیهانی که بعدها نشانههای آن در آیین گنوسی پیدا میشود، راه خود را از طریقِ ایرانیان در زمانِ هخامنشیان به تفکر یونانی باز کرده باشد 4 در زمانِ آخرین پادشاه بزرگ هخامنشی، یعنی اردشیر سوم بود که ارسطو ضمن تحقیق برای یافتنِ رد پای تکرار یا «بازگشتِ» حقیقت در نظامهای تفکر بشری، مٌغان ایرانی را از لحاظ قدرت حتی پیش از مصریان قرار میدهد و در بخشی از رسالۀ خود به نامِ «دربارۀ فلسفه» تعلیماتِ مغان را دربارۀ بُنِ نیک و بد بازگو میکند.