Abstract:
مفهوم سرمایه فرهنگی در چند دهه اخیر در جامعه شناسی ایران با اقبال زیادی مواجه شده است. این مفهوم نخستین بار از سوی جامعه شناس فرانسوی، پییر بوردیو مطرح شد و هدف از آن تبیین ناکامیهای دانشآموزان طبقات پایین در مدرسه بود. این مفهوم از زمان طرح تاکنون در حوزههای مختلفی مانند قشربندی و فرهنگ اهمیت زیادی پیدا کرده و تحقیقات تجربی بسیاری راجع به آن انجام شده است؛ در عین حال مفهوم فوق، مخصوصاً از سوی نظریه پردازان نژادی-انتقادی در بوتۀ نقد قرار گرفته است. در این مقاله، ضمن بررسی مفهوم سرمایه فرهنگی، با بررسی متون موجود در این زمینه، به بررسی مهمترین انتقادات مطرح شده از آن و معرفی مدل ثروت-های فرهنگی به عنوان مکمل و جایگزینی برای آن خواهیم پرداخت. هدف غایی مقالۀ حاضر معرفی، بررسی و توضیح اجزاء مدل ثروت فرهنگی است که عبارتند از سرمایه آرمانی، سرمایه خانوادگی، سرمایه اجتماعی، سرمایه زبانی، سرمایه مقاومتی و سرمایه جهت-یابی. ادعای نظری مقالۀ حاضر این است که مفهوم ثروت فرهنگی، از سویی موجب ایجاد نگاهی جدید به اقلیتها و فرودستان خواهد شد و به شناخت و برنامهریزی دربارة مسایل مختلف آنها کمک بسیاری خواهد کرد و از سوی دیگر طرح این مفهوم میتواند به لحاظ تجربی، زمینهساز تحقیقات و مطالعات تجربی بسیاری شود.
One of the concepts that have been enthusiastically encountered in Iran's sociology in recent decades is the theory of cultural capital. This concept was first introduced by Bourdieu, and its purpose was to explain the disadvantages of Lower-class students at school. This concept has become very important in many areas such as stratification and culture and a great number of experimental researches has been done on it. At the same time, this concept has been criticized, in particular by racial-critical theorists. In this article, by reviewing the existing texts about cultural capital, we will present the most important criticisms raised in this field and we will introduce the cultural wealth model as a complement and also as an alternative to it. The purpose of the present article is to introduce, review and explain the components of the cultural wealth model which includes: aspirational, linguistic, social, navigational, familial, and resistant capital. The theoretical claim of the present article is that the concept of cultural wealth will give new insights to minorities and subordinates, and it will help to recognize and plan their various issues, also the design of this concept can be empirically grounded in many studies.
Machine summary:
مفهوم سرمایه فرهنگی از نظر بوردیو، همانند سایر اشکال سرمایه قابل پس انداز، انتقال ، سرمایه گذاری ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 Storberg و مورداستفاده برای کسب سایر منابع است (ساراسینو١، ٢٠١٤: ٢)؛ لکن سرمایه فرهنگی، در این اواخر، به خاطر تأکید آن بر طبقه متوسط و سفیدپوستان ، و نادیده گرفتن اقلیت ها و فرودستان و نیز بیتوجه ای بوردیو به تنوع و تکثر فرهنگی، و همچنین نادیده گرفتن منابع و مواریث فرهنگی، به خاطر نگاه نخبه گرایانه وی موردنقد تفسیر ناقص قرار گرفته و مفهوم ثروت های فرهنگی از سوی تارا جی.
به عبارت دقیق تر مهم ترین اهداف مقاله حاضر به قرار زیر است : - بررسی تاریخچه مفهوم سرمایه فرهنگی - شناسایی اهمیت تجربی و نظری مفهوم سرمایه فرهنگی - بررسی مهم ترین انتقادهای وارده بر مفهوم سرمایه فرهنگی - معرفی مدل ثروت های فرهنگی و اجزاء آن به عنوان مکملی جهت رفع تفاسیر ناقص بوردیو از مفهوم سرمایه فرهنگی سرمایه فرهنگی؛ تبار و پیشینه اگرچه نظریه پردازان مختلفی مثل بونی اریکسون ، لامونت ٢و لاریو٣، پل دیماجیو٤، دیوید تراسبی ٥، هایس ٦، آشافنبرگ ٧ و ماس ٨ و دومایس ٩ به مفهوم سرمایه فرهنگی پرداخته و تعاریف مختلفی از آن ارائه داده اند (باینگانی و کاظمی، ١٣٨٩)، اما این پییر بوردیو است که نخستین ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 Saraceno 2 Lamount 3 Lareau 4 Paul Dimaggio 5 David Throsby 6 Hayes 7 Aschavonberg 8 Muss 9 Dumais بار این مفهوم را در دهه ٦٠ میلادی مطرح کرده است .
جان گلدتروپ نیز مفهوم سرمایه فرهنگی بوردیو را نقد کرده و معتقد است تحقیقات بیشتر نشان داده که حتی در میان طبقات بسیار محروم ، که دسترسی اندکی به فرهنگ والا دارند، نیز ممکن است ارزش های حامی آموزش رواج پیدا کند و شاید برخی منابع فرهنگی ارزشمند و مرتبط وجود داشته باشد، زیرا مدارس و سایر مؤسسات آموزشی ممکن است به مثابه کارگزاران مهم بازاجتماعی شدن عمل کنند و مکمل ، جبران کننده یا عامل انتقال سرمایه فرهنگی باشند (گلدتروپ ، ٢٠٠٧).