Abstract:
چندجهانی شدن، به شرایطی اطلاق می شود که در آن شیوههای مختلف مواجهه با موضوع جهانی شدن، در قالب نگرش منطقهگرایی و رویکرد جهانی- بومی شدن به رسمیت شناخته میشود. در چنین موقعیتی، موضوع شیوة تعامل معماری و فرهنگ، بهعنوان یکی از جنبههای رابطة انسان و محیط مصنوع و با هدف ارتقاء کیفیت آن، چالشی قلمداد میگردد که بر حوزة اندیشه و به تبع آن عمل معماری سایه افکنده است. برای مواجهة کارساز با چالش مذکور، بازتعریف دو واژة فرهنگ و معماری و تبیین ساختار تعاملی آنها در عرصة تفکرات جهانی ضروری است. پژوهش حاضر بر آن است تا با استفاده از روش تحلیل محتوای معنایی و روش تحلیل منطقی، برخی از بسترهای مؤثر برتعاملات میان فرهنگی را با نگاهی ژرفانگر، تحلیل نماید. فرض بر این است که اگر گفتمان معمارانه، در عرصة تعاملات جهانی بر اساس فرهنگهای منطقهای و بر اساس تبیین چهار واژة «فرهنگ»، «فناوری»، «هویت» و «مکان» گسترش یابد، روابط میان فرهنگی در سایر حوزههای علمی و هنری، با بالندگی بیشتر و مبتنی بر اهداف دست یافتنیتر، گسترش خواهند یافت.
Nowadays, globalization pays more attention to regional cultures than before. In addition to dogmatic approaches which interpret globalization as a product of western Imperialism, there are other viewpoints which accept cultural diversity and consider particular regional way of confronting globalization, as “Many Globalization”. Among all cultural issues, architecture as the symbol of culture plays an important role in a cultural perspective to globalization. The interaction between Architecture and culture, defined in human and built-environment relationships, challenges both theoretical and practical field of architecture. To confront this challenge effictively, it is more important to re-identifying both sides of this interaction, namely culture and architecture. Cultural context is represented by architecture. There are movements in the world that support cultural-based theory instead of modern standardized ones to revival sustainable cultural identity. This study, considers to have a deep look at human’s interactions theory, based on content analyzing research method. The suggestion is that if architectural discourse extends on global interaction, cross cultural relationships in science and art fields will be more accessable. The result is drawing a theoretical framework which organizes culture-architecture interaction to represent a new definition of identity and cultural–regional characteristics.
Machine summary:
حمیدرضاشایان معماری دردنیای چندجهانی تحلیل رابطۀمیان معماری وبسترفرهنگی براساس دیدگاه تعاملی چکیده چندجهانی شدن [١]،به شرایطی اطلاق می شودکه درآن شیوه های مختلف مواجهه باموضوع جهانی شدن ، درقالب نگرش منطقه گرایی ورویکردجهانی -بومی شدن به رسمیت شناخته می شود.
رویکردهایی نظیر: زمینه گرایی [٤]،تاریخ گرایی [٥]،تجدیدحیات گرایی [٦]،سنت گرایی [٧]،بومی گرایی [٨]،نوبومی گرایی ، منطقه گرایی [٩]،منطقه گرایی انتقادی [١٠]،تصویرگرایی [١١]،انسان گرایی [١٢]ودرسال های اخیر رویکردهای طراحی مبتنی برروان شناسی محیط وهمچنین مشارکت ومعماری جمعی ،چه در بنیان های نظری خودوچه دررویکردهای عملی ،نگاه های متفاوت وبعضاًمتضادی درقبال موضوع اصلی تعامل معماری وفرهنگ بروزداده اند؛هرچندتاکنون معیارهای ارزشمندی این پاسخ ها، به صورت مشخص وقابل ارجاع تدوین نشده وتعامل معماران واندیشمندان دراین حوزه ها،به نتایج ملموسی دست نیافته است .
ریکور[١٣](١٩٦١)،راجت [١٤] (١٩٧١)،زونیس ولیفایور[١٥](١٩٨١و١٩٩٠)،فرامپتون [١٦](١٩٨٥)،فتحی [١٧](١٩٨٦)،کرتیس [١٨](١٩٨٥،١٩٨٦،١٩٩٦)،اودین خان [١٩](١٩٩٥،٢٠٠٠)،کالکهون [٢٠](١٩٩٧)،ابل [٢١](١٩٩٧)، کاپون [٢٢](١٩٩٩)،دیوی [٢٣](٢٠٠١)،اوزکان [٢٤](٢٠٠٢)،اسفور[٢٥](٢٠٠٥)،مور[٢٦](٢٠٠٧)، اردلان (٢٠٠٠)،دیبا(١٣٧٨)ازجمله صاحب نظرانی هستندکه علاوه برپذیرش فرهنگ جهانی ، رویکردهای منطقه ای به معماری رابه عنوان اصلی ترین عامل هویت بخش درشرایط امروزۀ جهان برشمرده اند.
برخی ازاین رویکردهاباپذیرش اینکه تعامل میان دوحوزۀ مطرح شده (معماری وفرهنگ ) درقالب هیچ الگوی مشخص ویکسانی قرارنخواهدگرفت ،برواژۀ «اصالت »[٣٦]دربیان سنت و فرهنگ منطقه ای تأکیدکرده وآن رابه عنوان تلاشی درتقابل باساده سازی های تفکرمدرن به کار می برند.
بنابراین دربسیاری مواردنظریه پردازان به نقش معمار درتعریف مناسب واجرای این فرایند،بیش ازسایرعوامل اشاره داشته اندومعتقدندباپرورش ذهنی یک معماروترغیب اصیل حساسیت های وی نسبت به فرهنگ ،می توان امیدواربودمحصول معماری ،درعین بهره مندی ازخلاقیت ناب جلوه هایی ازتوجه به ویژگی های مکانی رابه مناسبترین شکل ابرازدارد.
انسان به عنوان محورتعریف این چهارعامل قرارداردومیزان تأثیرآنهادرتعاملات میان فرهنگی درحوزۀ معماری ،به واسطۀتفسیری است که هریک ازانسان وویژگی های اودارند.