Abstract:
ازدواج و تشکیل خانواده برای هر فرد، آثار و پیامدهایی به همراه دارد و موجبات هویتبخشی و ثبات زندگی را فراهم میکند؛ اما جدایی زن و شوهر موجب بروز مشکلات گوناگونی میشود. این امر دربارة زنان با پیچیدگی و مسائل بیشتری همراه است. هدف این مطالعه، فهم تجربههای مادرانة زنان مطلقه پس از حضانت فرزندان خود است. پژوهش حاضر از نوع کیفی و به روش پدیدارشناسی انجام شده است. شیوة گردآوری دادهها، مصاحبة نیمهساختیافته بوده و در پایان با بیست تن از زنان به شیوة نمونهگیری هدفمند گفتگو شده است. برای تحلیل اطلاعات نیز روش کولایزی و موستاکاس به کار رفته است. درمجموع از میان زنانی که در این پژوهش با آنان مصاحبه شد، چهار نوع تجربه با مضمونهای «تعلیق هویت جنسی زنانه»، «ناکامی در هویتیابی جنسیتی مادرانه»، «احساس درماندگی» و «احساس حسرت و تنهایی» به دست آمد. سپس این تجربهها در سه بستر و شرایط اجتماعی و اقتصادی تحت عنوان مادری خودمحور، تقدیرمحور و فرزندمحور، جداگانه و به لحاظ ساختاری توصیف شد. البته چنانچه مضمونهای چهارگانة تجربههای مادرانه و بسترهای سهگانة مادری زنان مطلقة شهر تهران را بر روی یک طیف در نظر بگیریم، ویژگی آشکار تجربة مادری زنان مطلقة شهر تهران، غلبة هویت جنسی زنانگی برای دوری از تنهایی و واگذاری وظایف مادری است. در نقطة مقابل طیف، زنانی قرار دارند که با وجود تلاش مادرانه و برعهدهگرفتن وظایف و نقشهای مادری، احساس ناخوشایندتری از هویتیابی جنسیتی خود دارند. درواقع گذشت زمان، میانسالی، حمایت نشدن از سوی خانواده یا پدر فرزندان، تلاشهای آنان را به شکست در تجربة مادری کشانده است. در میانة طیف، تجربههای مادری فاتالیستی هستند که به نوبة خود، گونهای درماندگی و استیصال را تجربه میکنند. اتفاقاً این نوع تجربة مادری، از آنان زنانی آسیبپذیر ساخته؛ چراکه در گونهای تعارض هویتی قرار دارند.
Marriage and having a family is along with consequences for each person and it provides the ground for developing identity and stability in his life. However, the separation of couples leads to various problems. This issue is along with far more complicated problems for women. The objective of this study is the better understanding of motherhood experiences of divorced women on the custody of their children. The present research is considered a qualitative kind and it has been done through survey method. The data collection was done through the interview and at the end; it has been conversed with 20 women via the purposeful sampling. It was generally achieved four kinds of experiences with the themes of “suspension in womanly sexual identity”, “lack of achievement in motherhood sexual identity finding”, “feeling despair”, and “feeling envious and lonely”. Later, these experiences were separately described in the three grounds and social-economical conditions under the title of “self-centered motherhood, fate- centered motherhood, and child-centered motherhood”. If we consider the four motherly concepts and the three motherly grounds of divorced women in Tehran on a perspective, it can be observed that the clear property of motherhood experience of divorced women in Tehran is the womanly sexual overcoming on avoiding loneliness and passing the motherhood responsibility. In the opposite side, there exist women who are of more unpleasant feeling of sexual identity finding in spite of maternity efforts and taking the motherly responsibilities. In fact, the passage of time, middle age, not being supported by family or children’s father has changed their efforts to failure in motherhood experience. In the middle of range, there are the fatalist motherhood experiences along with some distress. This kind of experience has made them fragile women since they are struggling with some identity.
Machine summary:
از مهـم تـرين دلايـل افـزايش زنـان سرپرسـت خانوار، از دنيا رفتن مرد يا طلاق است ؛ به گونه ايکه ٧١/٤درصد به دليـل درگذشـت مـرد، ١٠درصد به دليل طلاق ، ١٧/٦درصد خانواده هاي بدسرپرست و ٥درصـد نيـز زنـاني هسـتند 1 که هرگز ازدواج نکرده اند (سايت مرکز آمار ايران )» اگرچه ازدواج و تشکيل خانواده براي هر فرد، منافعي بـه همـراه دارد و موجـب هويـت بخشيدن به افراد و ثبات زندگي ميشود؛ درعين حال جدايي از يکديگر موجب پديدآمـدن مشکلات بسياري براي همسـران مـيشـود کـه درايـن ميـان مسـائل اقتصـادي، ازدسـت دادن پيوندهاي دوستي و خويشاوندي، ايجاد تنش در زندگي روزمره ، تغييـر نقـش و عهـده داري تربيت و مراقبت از بچه ها و ...
آمارها بيانگر آن است که در صورت جدايي، بيشـتر فرزنـدان بـا مادر خود زندگي ميکنند و اکثريت قريب به اتفـاق مـردان ، مشـارکتي در تـأمين معـاش و تربيت فرزندان ندارند ( )؛ بنـابراين بـا عنايـت بـه افـزايش طـلاق در ايران و آمار فزايندة آن در شهر تهران و از سويي بر عهده گرفتن حضانت فرزندان از سوي مادران پس از جدايي از همسر (مطابق قـانون مـدني ١١٦٩)، بررسـي تجربـۀ زيسـتۀ مادرانـۀ زنان مطلقه از اهميت بسزايي برخوردار اسـت .
روي نـدادن هـر يـک از ايـن دو فرايند که موقعيت همسري و مادري را براي زنان فراهم ميکند، زنان را در تعريـف هويـت از جانـب خـود و جامعـه دچـار مشـکل مـيکنـد و آنـان را بـه چشـم ديگـري يـا غريبه مينماياند تأکيد فرهنگي و اجتماعي بر مادري سبب شده زنـان ، تجربـۀ مـادري پـس از ازدواج را امري بديهي بدانند.