Abstract:
مبانی فلسفی پذیرفتهشده از سوی سیاستپژوهان و سیاستگذاران در باب طبیعت انسان و جامعه و چیستی ارزشها به طور اجتنابناپذیر در جریان سیاستپردازی و سیاستگذاری دخالت میکنند؛ گرچه به آنها تصریح یا حتی التفات نشود. این مقاله با رویکردی عقلانی – اجتهادی به بازخوانی مهمترین مبانی فلسفی مؤثر بر سیاستپردازی عفاف و حجاب پرداخته و کوشیده است به این پرسش پاسخ دهد که سیاستهای عفاف و حجاب در جمهوری اسلامی ایران باید بر پایة کدام مبانی فلسفی استوار شوند؟ بر اساس نتایج تحقیق، نظام اسلامی باید سیاستهای خود در این زمینه را بر مبانی هفتگانة فطرتگرایی، ارادهگرایی، تفاوتگرایی ایمانی و شخصیتی، طبیعتگرایی در تفاوتهای جنسی (مبانی انسانشناختی)، تلفیق فردگرایی و کلگرایی، قانونمندی جامعه (مبانی هستیشناختی اجتماعی) و مطلقگرایی ارزشی (مبنای ارزششناختی) استوار کند..
The philosophical foundations adopted by scholars and policymakers about the nature of human beings, society, and essence of values inevitably interfere with diplomacy and policymaking; though they are not explicitly stated or even definitely advocated. The present study, based on a rational-ijtihadi approach, investigates the most significant philosophical foundations effecting chastity and hijab policy. It also aims to answer the following questions: on what philosophical basis should the chastity and hijab policies be stabilized in Islamic Republic of Iran? According to the findings of the research, the Islamic system should integrate its policies on the following heptad foundations of innateness, voluntarism, religious and personality differences, innateness in gender differences (anthropological principles), integration of individualism and holism based on community law (social ontological foundations) and value absolutism (value-oriented foundation).
Machine summary:
از ايـن گذشـته در برخـي روايـات بـه خاســتگاه فطــري حيــاي زنانــه (کلينــي، ١٤٠٧ق ، ج ٥، ص ٣٣٨) و غيــرت مردانــه (همــان ، ص ٥٣٦) اشاره شده است ؛ همچنان که انديشمندان مسلمان معمولا صفت غيـرت را غريـزي و فطري دانسته اند (طباطبايي، بيتا، ج ٤، ص ١٧٥) و اين مطلب در ميـان محققـان غربـي نيـز موافقاني دارد )به تصویرصفحه مراجعه شود) بــه هرحــال روشــن اســت کــه نتيجــۀ پــذيرش اصــل فطــرت بــراي سياســت پژوهــي و سياست گذاري، اتخاذ رويکرد عام گرايي در برابر خاص گرايي و رويکرد مطلق انديشـي در مقابل نسبيانديشي خواهد بود؛ هرچند با توجه به ويژگيهاي اکتسابي انسان ها کـه موجـب تنوع فرهنگي و تحول فردي و اجتماعي ميشوند، سه اصل تکثـر، تحـول و تـدرج همـواره بايد در سياست گذاريها مدنظر قرار گيرند.
توجه به اين دو نکته ميتوانـد نتـايج چشـمگيري بـراي سياسـت گـذاريهـاي فرهنگـي به ويژه در حوزة عفاف و حجاب در پي داشته باشد و ازجمله مانع از آن ميشود کـه برخـي نگرش هاي ناموجه يکسان انگارانه در روند تصويب يـا رد سياسـت هـا مداخلـه کننـد؛ بـراي نمونه به نظر ميرسد يکي از عوامل مخالفت شماري از اهل فکر و قلم با برخي راهکارهاي ديني مانند ازدواج موقت و تعدد زوجات ، بيتوجهي به همين نکته است که باعث مـيشـود ويژگيهايي مانند خويشتن داري، عزت نفس و اهميت دادن به شئون خانوادگي و اجتمـاعي را که درون خود مييابند يا مايل انـد بـه آنهـا متصـف باشـند، بـه همـۀ افـراد تعمـيم دهنـد؛ درحالي که در همين جامعه ، افراد فراواني زنـدگي مـيکننـد کـه ويژگـيهـاي شخصـيتي و دغدغه هاي متفاوتي دارند؛ به گونه اي که اگر شرايط مناسبي براي ارضاي مشروع نياز جنسي فراهم نباشد، آمادگي ذهني و روحي بالايي براي ارتکاب گناه دارند.