Abstract:
قانون رنج جهانی و یا به تعبیر بودا حقیقت شریف رنج (دوکهه)، از آزموه های اصلی بودایی به شمار
می رود. به جز راه هشتگانه، که بودا خود برای توقف رنج و یا رهایی از آن مطرح نمود ، بودائیان پس از او
نیز راه های دیگری را مطرح کردند که از جمله آنها راه بدهیستوه است، که در آیین مهایانه بر آن تاکید شده
از همان آغاز پیدایش آئین بودا با الهام از زندگی تاریخی و ،« بودای آینده » است. اندیشه بدهیستوه یا
اسطوره ای او مطرح شد ، اما بسط و گسترش اصلی آن مرهون آیین مهایانه است . گسترش این آمو زه در این آیین با مبنای اصلی مهایانه که جمعی بودن نجات و نیاز به منجیان از سویی، و تاکید بر عنصر شفقت و
محبت نسبت به دیگران، از سوی دیگر است، پیوند دارد . بدهیستوگان کسانی هستند که به دلیل شفقت و
محبتی که نسبت به دیگران دارند ، دستگیری و نجات هم ۀ موجودات را هدف خود ساخته و از رهایی فردی
پذیرش « سوگند » و « بیداری دل » که در شرایطی برای آنها میسر می شود، سر باز می زنند. راه دهیستوه با این وظیفه آغاز می شود و پس از گذر از مقامات دهگانه ای که در هر کدام از آنها بدهیستوه کمال و فضیلتی را در خود محقق میسازد، سرانجام به بوداگی میانجامد.
The doctrine of the existence of suffering is a central teaching in
Buddhist thought. To stop suffering, Buddha himself presented the
Eightflod Path, but after him other pathes, such as the path of
buddhisatva also gained recognition. The doctrine of boddhisatva in
its primitive from was derived from historical and mythological life
of shakyamuni, however, its later development was due to
Mahayanism.
This path begins with boddhicitta or "the awakened mind" and
taking the boddhisatva vow, and continues with passing through ten
stages or bhumis, In each stage the boddhisatva perfects a paramita
or perfection in himself and finnaly becomes a buddha.
Machine summary:
در آئين مهايانـه ايـن واژه بـه معنـاي موجود زنده اي (معمولا و نـه لزومـا انسـان ) اسـت کـه در مسـير طـولاني روشـن شـدگي يـا بوداگي قرار گرفته است و با آنکه امکان ورود به نيروانه را دارد، از سر اختيار از ورود به آن سرباز مي زند، با اين اميد که بتوانـد نيازمنـدان و طالبـان را در طـول زنجيـرٔە بسـيار طـولاني زندگي هاي مکرر، هدايت و راهنمايي کند و به رهايي برساند.
بنابراين ، مي توان گفت که انديشۀ بدهيستوه از همان آغاز و تحت تأثير باورهايي که در مورد زندگي تاريخي و پيشين بودا شاکيموني وجود داشت بوجود آمـد، امـا تأکيـد بـر ايـن انديشـه و گسـترٔە مصـاديق آن ، و نيـز وظـايف و مراحلـي کـه بـراي پيمـودن راه بدهيسـتوه درنظرگرفته مي شد، در بين گروههاي مختلف بودايي يکسان نبود.
اينان بدهيستوه هاي بودايي بودند که با اين اعتقاد که رهايي يک فرد مستلزم رهايي همه موجودات است ، سوگند مي خوردند که رهايي خود را به تأخير اندازند و همچون شاکيموني که پس از روشن شدگي در جهان ماند، آنها نيز در جهان بمانند و محبت مشفقانه به ديگران را تا رسيدن آنها به رهايي مبذول دارند.
عـلاوه بـر ايـن ، آنهـا تأکيـد مـي کننـد کـه درنهايت بي معناست که از رهايي يـک فـرد سـخن بگـوئيم ، زيـرا روشـن شـدگي بـه نحـوي اجتناب ناپذير مستلزم شفقت و خيرخواهي کاملا نوع دوستانه براي ديگران است کـه حکـم مي کند دل نگران سعادت معنوي آنها باشيم .