Abstract:
چکیده: یکی از عناصر مهم کلام منظوم، که تقریبا در همه تعاریف شعر دیده می شود، موسیقی آن است. موسیقی شعر را می توان در سه ساحت «موسیقی بیرونی، کناری، و درونی» خلاصه کرد. طرح اصطلاح «موسیقی معنوی شعر» که اول بار از سوی محمد رضا شفیعی کدکنی ارائه شد، پیشنهادی بود که بر آن سه نوع موسیقی شعر، علاوه میشد و اکنون بیش از سه دهه از سابقه این پیشنهاد میگذرد و آن را در همه چاپهای کتاب «موسیقی شعر» در طی این سالها میتوان دید. در مقاله حاضر برهانهای ارائه شده این طرح مورد بررسی و نقد قرار میگیرد. نتیجه سخن این است که اتکا به تعبیر واژه «موسیقی» از سوی اخوان الصفا در «رسایل» و همچنین بحث صنعت «جناس معنوی» در برخی کتب بدیعی نمیتواند مبانی محکمی برای طرح اصطلاح موسیقی معنوی شعر باشد؛ چرا که تعبیر اخوان الصفا جنبه ذوقی دارد و نه علمی؛ و مبانی صنعت «جناس معنوی» نیز با آنچه در باب «موسیقی معنوی» ارائه شده است، کاملاً متفاوت است.
Abstract: One of the important elements of poetic speech is its music, which is demonstrated in three areas of external, lateral, and internal music. The term "spiritual music of poetry" by Professor Mohammad Reza Shafiee Kadkani has a history of more than three decades, which has been presented in all editions of the book "Music of Poetry". In this paper, arguments presented this plan is studied. The conclusion is that the reliance on the interpretation of the word "music" by the Akhavan Al-Safa in "Resa'il" and also the discussion of the art of " Pun of spiritual" in some original books cannot be a strong foundation for the term spiritual music of poetry. Because the interpretation of Akhavan Al-Safa has a taste aspect and not a scientific one; And the basics of the art of " Pun of spiritual " are quite different from what is said about "spiritual music.
Machine summary:
طرح اصطلاح «موس-يقي معنوي ش-عر» که اول بار از س-وي محمدرض-ا ش-فيعي کدکني ارائه ش-د، پيش-نهادي بود که بر آن س-ه نوع موس-يقي ش-عر، علاوه ميش-د و اکنون بيش از س-ه دهه از س-ابقه اين پيش-نهاد ميگذرد و آن را در همه چاپ هاي کتاب موســيقي شــعر در طي اين س--ال ها ميتوان ديد.
درباره هماهنگيهاي صوتي درون ابيات نيز اگرچه گذشتگان حساب ويژه اي باز نکرده و علمي ديگر در کنار عروض و قافيه بدان نيفزوده اند، اما آثار آن ها يکسره خالي از بيان جلوه هاي اين مهم نبوده است ؛ که نمونه هاي آن را در اثر سترگ خواجه نصيرالدين طوسي يعني معيارالاشعار يا اسباب حدوث الحروف ابن سينا – که به ماهيت آوايي حروف پرداخته است - بيشتر ميتوان ديد.
مشابه اين اصطلاحات ذوقي و شاعرانه را باز هم ميتوان ديد؛ مثل اين سخن گوته شاعر آلماني که ميگويد: «من معماري را موسيقي مينامم »؛ به عبارت ديگر ما، از سر ذوق ، ميتوانيم همۀ ارتباط هاي پنهاني و معنايي عناصر ابيات را در ذيل «موسيقي معنوي» بگنجانيم ، اما وقتي ميخواهيم با يک نگاه دقيق فرماليستي به شعر نگاه کنيم ، دچار مشکل ميشويم و شاخص ها، مغشوش و مبهم ميشوند؛ چراکه شاخص هاي بررسي معنا به وسعت تمام عناصر زبان و ادبيات خواهد بود که هزاران قاعده دارد و در حقيقت دست نيافتني است .
شفيعي کدکني در پي اين مطلب و براي توضيح «جناس معنوي » دو بيت عربي از ابي بکر عبدون را نقل ميکند که در آن بجاي کلمه «صهبا» از جانشين آن «بنت بسطام بن قيس » استفاده شده است .