Abstract:
اندیشه ی گذار از جهانی شدن، سال هاست که در حوزه ی نخبگی و آکادمیک – به ویژه در غرب - مطرح است. این موضوع اگرچه در بنیان خود، اقتصاد محور است، اما دارای مبانی فرهنگی و هویتی جدی ای نیز هست. در فرایند این گذار، در مولفه ها، اصول، نشانه ها، مدلول ها و مصادیق، فرایندها، ساختارها و رویکردها، بازخوانی هایی اساسی صورت گرفته است. یکی از این مفاهیم که در گذار به عصر پساجهانی شدن دستخوش تحول بسیار شده، امر سیاسی یا سیاست است. بر پایه ی فرضیه و مدعای این نوشتار، در شرایط گذار کنونی و در سایه ی نمودیابی عصری که شاید بتوان آن را پسامدرنیسم متاخر یا پساپسامدرن نامید، امر سیاسی در دو حوزه ی نظر و عمل، معنایی متفاوت از ادوار گذشته یافته است. در این صورت بندی جدید، این اصل در بافتاری متکثر، هویت پایه، جامعه محور، غیرساختاری و فراگیر، فهم می شود. نوشتار پیش رو بر آن است تا با بازخوانی آرا و خوانش ویژه ی ژاک رانسیر از امر سیاسی، به درکی متناسب و گویا از این مفهوم در عصر پساجهانی شدن دست بیابد. رانسیر، نماینده ی طیف نوینی از پژوهشگران سیاسی- اجتماعی است که می کوشد تا به گونه ای سیستماتیک با طرح مفاهیمی هم چون پولیس، فهم ساختاری از دموکراسی، پسادموکراسی، عدالت، الیگارشی، مبانی زیبایی شناسانه ی سیاست، سیاست راستین، کهن سیاست، فراسیاست، پساسیاست و...، مفهوم امر سیاسی را باتوجه به الزامات نخبگی و مبانی انضمامی سیاسی- اجتماعی عصر گذار از جهانی شدن فهم نموده و تئوریزه نماید.
The idea of transition from globalization has long been discussed in the elite academic circles of the world, especially the west. Although this subject is fundamentally economic; but, it has serious cultural and identity-related foundations. In the process of this transition, there have been substantial re- readings of the components, principles, signs, referents, examples, processes, structures and approaches. One of these concepts that has been transformed in its transition towards the post-globalization era is politics. According to the hypothesis of this article, in the present situation of transition and in the shade of the emergence of an era which may be called the late postmodernism or post-postmodernism, politics has got a different meaning in both theory and practice in comparison with the past. In the new formulation, this principle is understood in a plural, identity-based, society-centered, unstructured and pervasive context. This article intends to revisit and re- read Jacque Ranciere’s concept of politics and gain an appropriate and rational understanding of this concept in the post-globalization era. Ranciere is the representative of a new spectrum of socio-political researchers. He tries to systematically introduce some concepts such as police, structural understanding of democracy, post-democracy, justice, oligarchy, the aesthetic foundations of politics, the true politics, archaic politics, meta-politics and para-politics etc. to understand and theorize the concept of politics with regard to the elitist necessities and the appended socio-political foundations of transition era of globalization.
Machine summary:
در اين فضا اگرچه بسياري صرفا بر روي مباني اقتصادي تمرکز داشـتند و بر آن بودند که به دلايلي چند، نياز به ترسـيم يک جهان پساجهاني شده احساس مي شود (٢٠١٣ ,Straubhaar)، اما برخي ديگر نگاه خود را به عرصه هاي انديشگي و سياسي - اجتماعي معطوف کرده ، نقاط ضعف و نارسـايي مفهوم جهاني شـدن به ويـژه در حوزه فرهنگ و هويت را برشمرده و ويژگي ها و اصول حاکم بر اين عصر، گذار از آن را مورد تبييـن قـرار دادنـد (٢ :٢٠٠٨ ,Gardels؛ ٢٣ :١٩٩٩ ,Allen &Skelton و Pfaller ٥ :٢٠٠٥ ,and Lerch).
ايده هاي رانسير در باب سياست در عصر پساجهاني شده ي کنونـي ، بيان گـر نقدي به منطقي خاص از رهايي اسـت کـه در آن اين فرض وجود دارد که رهايي ، نيازمند توضيح است .
دربـاره ي درک رانسـير از پوليـس و نقش آن در کار سياسـي - نظري او و برجسـتگي آن در انديشـه ي گسترده تري از سياسـت معاصر، مي توان به موارد زير توجه کرد )٧٢ :٢٠١٣ ,Chambers(: نخست ، پوليس ، اصطلاحي خنثي و غير ارزش گذارانه است ؛ دوم ، پوليس را نه مي توان به سرکوبي و نه کنترل ديگران تعريف کرد؛ سـوم ، پوليس مکانيسم ترازبندي نيست و همه ي نظام هاي پوليس بـه يک صورت نيسـتند؛ چهارم ، پوليس بهتر و بدتر وجـود دارد، و پنجم ، اين امـکان وجـود دارد که نظام هاي پوليس فضاي کمتر يـا بيش تري براي پيدايي سياست دموکراتيک فراهم آورند.