Abstract:
تجلی و نمود حصول کمال در جریانهای اجتماعی همگرا و ملتها در قالب ظهور تمدنهای بشری معنا مییابد. تمدنهای بشری نیز بر شالوده فرهنگها، نگرشها و بنیادهای اندیشهای پایهگذاری میشوند. بی شک یکی ازعوامل مؤثر بر شکلگیری فرهنگ و نگرش بنیادی حاکم بر جامعه، مفاهیم علوم انسانی است که از طریق نظام دانش در بستر جامعه بسط مییابد. علوم انسانی، مهمترین عنصر تمدن انسجامساز است، چرا که رسالت علوم انسانی، سیاستگذاری کلان در جامعه است. بی شک اگر علوم انسانی یک کشور با اختلال یا تعطیلی مواجه شود، طرح کلان آن کشور یا تمدن به اختلال و تعطیلی دچار میشود. به این سبب در این شرایط تحول علوم انسانی و سیاستگذاری در راستای تحقق آن امری ضروری تلقی میگردد. این مهم حاصل نمیشود مگر با تدوین نقشه راه تحول علوم انسانی که فرایند و مسیر تولید علوم انسانی از ابتدا تا گامهای نهایی را در قالب یک الگوی اجرایی معین نماید. ازسوی دیگر وظایف و مأموریتهای مراکز پژوهشی و دانشگاهی مختلف و همچنین نهادهای سیاستگذار و مؤثر این حوزه را تعیین نماید. در این مقاله در نظر است ضمن تبیین اهمیت و ضرورت تحول علوم انسانی موجود، مناسبترین راهکار در راستای تحول علوم انسانی موجود و تولید علوم انسانی اسلامی ارائه شود.
Machine summary:
آنچه که تمدنها را متمایز میسازد به طور عمده ناظر به این جهتگیریها و ارزشهاست، لذا نیازمندی تمدنسازی دینی به علوم انسانی به منظور تأمین آگاهیها و معرفتهای مورد نیاز برای مدیریت و هدایت این فرایند امری ضروری است.
2 بر این اساس با توجه به ضرورت تولید علوم انسانی اسلامی در راستای تمدنسازی دینی، نیازمند بهرهبرداری از الگوی مفهومی و نظری مناسب برای تولید علم دینی هستیم.
3 اختلاف میان نگرشها و تعریف در حوزه مفاهیم پایه از یکسو دلیلی است واضح بر ابهام بشر در مواجهه با پدیدهها و انحراف اساسی که در نتیجه اتخاذ رهیافت اثباتگرایی و تجربهگرایی در این حوزه حاصل شده است و از سوی دیگر، حجت عقلانی بر نقص بشر در تبیین پدیدههای منطبق بر واقع که نیاز انسان به معارف وحیانی و ارسال رسل را به اثبات میرساند.
لزوم تدوین و تعیین پیشفرضهای علوم انسانی بر اساس معارف دینی هرجامعه و هر ملتی، مبانی معرفتی، مبانی فلسفی و مبانی اخلاقی دارد که آن مبانی تعین کننده است و ما را قادر میسازد به قضاوت و ارزیابی معارف و استنتاجهای حاصل بپردازیم و به طور کلی این مجموعه معرفتهای مبنایی و پایه بر تمام خروجیهای فکری و اندیشهای تأثیر میگذارد.
به عبارت دیگر معرفت شناسی بر هستیشناسی استوار است، بنابراین گام ضروری در فرایند تحول علوم انسانی و تولید علم دینی تعیین مهمترین موضوعهای بنیادی در علوم انسانی از یکسو و تبیین این مفاهیم با تکیه بر مبانی اندیشه اسلامی و معارف دینی است.
در این راستا لازم است ضمن تبیین مبانی فلسفی علوم انسانی، علت غایی و علت فاعلی علوم انسانی و حتی علم در معنای عام آن مورد بررسی قرار گیرد و طی فرایند اجتهادی تبیین گردد.