Abstract:
با نگاهی به تاریخ مسیحیت درمییابیم که زنان عنصری اساسی در تحولات کلیساها بودهاند و درست همانند چهرههایی در عهدعتیق چون دبورا و استر، در عهدجدید نیز زنانی بودهاند که در سمت و سو دادن به مسیحیت نقش فراوانی داشتهاند. در عصر اصلاحات دینی محققان سخن از نقش حساس زنانی توانمند و جسور به میان آوردهاند ولی تاریخ چون همیشه، از بازنمایی نقش آنان کوتاهی کرده است. اما این که مصلحان دینی چه نگاه و نگرشی به موضوع زن و خانواده داشتند، پرسش مهمی است.مصلحان دینی گر چه در دستگاه فکری مسیحیت تغییرات به وجود آوردند و بعضی از اندیشههای آنان در فهم تفسیر کتابمقدس و نیز کشیش بودن همه مومنان و آزادی معنوی ایمانداران و مخالفت با شعایرزدگی، نگرش به مساله زن و خانواده را متفاوت کرد ولی آنان فاقد پروژهای در این حوزه مثل حوزههای دیگری چون نگرش به دیگر ادیان و رواداری دینی بودند و همه دگرگونیهای فکریشان در چارچوب پارادیم سنتی موجود در قرون وسطی بود نه چیزی در حد انتظارات جهان مدرن و لذا در موضوعاتی چون برابری کامل انسانی و فرودستی راهی طولانی باقی ماند و البته همین مقدار تغییر، زمینههای فکری و اجتماعی را برای شکلگیری جنبشهای عدالتخواهانه در سدهّهای بعد فراهم کرد.
In the history of Christianity, women have been an essential element in the development of churches and, just like figures in the Old Testament such as Deborah and Esther, in the New Testament, women have played a significant role in the spread of Christianity, and scholars have spoken of the sensitive role of capable and courageous women, but history, as always, has failed to represent their role. The Question here is how the Protestant reformers looked at on the issue of women and family. The fact is, however, that religious reformers have made many changes in the Christian intellectual system, and although some of their ideas on the interpretation of the Bible, as well as the priesthood of all believers and the spiritual freedom of believers are direct and indirect. It changed the issue of women and family, but they lacked projects in this area like other fields such as attitudes toward other religions and religious tolerance and human freedoms, and all their intellectual changes were within the traditional paradigm of the Middle Ages, not as expected. And so in matters such as full human equality, inferiority and dependence, and obedience to man, a long way remains.
Machine summary:
تنها فرصتی که زنان در این مدت یافتند و از آن خوب بهره بردنـد، حضـور در صومعه های زنانه بود که زنانی با همـت عـالی و صـاحب اندیشـه ، بـرای فـرار از مناسـبات ظالمانــه اجتمــاعی و فرهنگــی (بــاوکر، ١٣٨٤: ٩١)، قیــد زنــدگی مشــترک را زده ، راهــی صومعه هایی شدند که در آنجا احساس استقلال و داشتن قدرت رهبری و زنانـه فکرکـردن و کارهایی چون معلمی و پرستاری و کشاورزی و اجرای شعایر دینی مـیکردنـد کـه حاصـل آن ، تربیت زنان فرهیخته و توانمندی بودند که هم صاحب اندیشه های دینـی خاصـی بودنـد که متفاوت از نگرش دینی کلیسای کاتولیک بود و هم نفوذ اجتماعی چنـدان عمیقـی یافتنـد که حتی در تعیین امپراتوران و پادشاهان نیز تاثیرگذار بودند و همین موجب رشـک و حسـد بسیاری علیه آنان شد که برای سد کردن آن ، به اتهاماتی چون سـاحره بـودن و جـادوگری و ارتباطات ویژه با شیاطین و اجنه ، و سـوزاندن روی آوردنـد (بکـراش ، ١٣٨٣: ٩٥-١٤٦) کـه نمونه آن ژاندارک بود (که البته از راهبه نبود ولـی در سـن پـایین ، اقتـدار و نفـوذ اجتمـاعی بالایی به دست آورد و به دنبال شکست و فروپاشی ارتش فرانسه ، متجـاوزان انگلیسـی را از فرانسه فراری داد اما با خیانت عده ای به جرم جادوگری سوزانده شد ولی بعدها تبرئـه و بـه مقام قدیسی در کلیسای کاتولیک دست یافت .