Abstract:
در این مقاله به روش تاریخی و با کمک گرفتن از نظریات جان رالز در موضوع عدالت، تلاش شده تا به فهم تعریف عدالت جنسیتی و دستهبندیهای موجود این تعاریف در بین متفکرین دوران مشروطه دست یابیم. بیش از 30 نفر از این متفکرین از طریق کلیه اسناد به جای مانده از آنها در چهار گروه متشرعین سنتی، متشرعین با نگاه اقتباسی، معتقدین به مردمسالاری دینی و ترقیخواهان سکولار مورد مطالعه قرار گرفتند. متناسب با این دستهبندی طیفی از نظرات ایشان از سنتیترین نگاه به عدالت جنسیتی تا مدرنترین شکل آن عرضه گردید. صحنه تعارضات اجتماعی در همه دورانها مملو از حضور همه اعضای این طیف بوده و در هردورهای بسته به شرایط بخشی از این طیف توانسته قدرت و سلطه نظری بیشتری یابد.
In this article, in a historical method, with the help of John Rawls' theories on the subject of justice, we have tried to understand the definition of gender justice and the existing categories of these definitions among the thinkers of the constitutional era. More than 30 of these thinkers were studied, through all the documents left by them; In the four groups of traditional legislators, legislators with an adaptive look, religious democrats, and secular progressives. In line with this classification, a range of their views were presented: from the most traditional view of gender justice to its most modern form. All members of this range have always been present in the scene of social conflict; And in each period, a part of this range has been highlighted depending on the circumstances, and has been able to gain more power and theoretical dominance.
Machine summary:
چنانچه از مطالعه متون مشروطه برمیآید، موضوع مساوات جایی که بـه مسـاوات زن و مرد، یا مسلم و غیر مسـلمو هردوگانـه مـذهبی یـا اجتمـاعی دیگـر مـیرسـد بـا دشـواری روبه رو میشود و بروز این دشواری را می توان در رسـاله حرمـت مشـروطه شـیخ فضـل الله نوری دید آنجا که درباره متمم قانون اساسی چنین مینویسد: «یکی از مواد آن ضـلالت نامـه این است که افـراد مملکـت متسـاوی الحقوقنـد و در ایـن طبـع ایـن عبـارت نوشـته شـد: «اهالی مملکت ایران در مقابل قانون دولتـی متسـاوی الحقـوق خواهنـد بـود» و ایـن کلمـه مساوات «شاع و ذاع حتی خرق الاسماع » و این یکی از ارکان مشروطه است که بـه اخـلال آن مشروطه نمیماند.
این متون برای رسیدن به پاسخ پرسش هایی از ایـن دسـت مـورد مطالعـه قـرار گرفـت : نخبگــان مشــروطه نســبت بــه حقــوق زنــان و برابــری ایــن حقــوق بــا مــردان چگونه میاندیشیده اند؟ آزادیهای اساسی مصرح در قاعده اول رالـز را در نسـبت بـا زنـان چگونه میدیدند؟ چگونه نسـبتی بـین قـانون و جنسـیت برقـرار مـیکردنـد؟ بـه موضـوع رفع موانع و محرومیت های تاریخی و ایجاد فرصت برای زنان چگونه می اندیشیدند؟ نکته قابل توجه درباره این متون این است که ماهیت این اسـناد متفـاوت اسـت .
هرچند مفهوم قانون ، آزادی و لزوم آمـوزش ، از مفاهیم پرتکرار پیش از مشروطه بوده اند، اما تا زمانیکه بـه واسـطه مـتمم قـانون اساسـی در ١٣٢٥ ق مسئله «مسـاوات » وارد ادبیـات نظـری متفکـران آن دوران نشـده ، کمتـر موضـوع عدالت جنسیتی به شکل مستقیم مورد توجه قرار گرفته و در برخی مـوارد بـه قرینـه دیگـر نظرات میتوان جایگاه متفکر مورد نظر را در تعریف عدالت اجتماعی به دست آورد.