Abstract:
ایده اصلی هدف گذاری تورم این است که نخستین هدف سیاست پولی در بلندمدت، ثبات قیمت هاست. منطق هدف گذاری تورم بر سه استدلال بنا شده است: 1) سیاست پولی در بلندمدت تنها بر نرخ تورم تاثیر می گذارد؛ 2) حفظ تورم در سطحی پایین و پایدار برای دستیابی به اهداف کلان اقتصادی ضروری است و 3) چارچوب هدف گذاری تورم به سیاستگذاران امکان می دهد مقاصدشان را به مردم اعلام کنند و تا حدودی پاسخگویی و انضباط را بر بانک مرکزی و دولت اعمال نمایند. هدف گذاری تورم یک قاعده سیاستی در مفهوم کلاسیکی نیست. هدف گذاری تورم یک چارچوب مفید برای سیاست گذاری است که در آن « استصواب محدود » می تواند اعمال شود. اهداف تورمی به عنوان یک لنگر اسمی، اقتصاد را در بلندمدت در دامنه مورد نظر حفظ کرده و در عین حال به آن اجازه می دهد در کوتاه مدت به تحولات غیرقابل پیش بینی پاسخ دهد.
The main idea of inflation targeting is that the price stability must be the primary longterm goal of monetary policy. The rational for inflation targeting rests on three arguments. First, the inflation rate is the only macroeconomic variable that monetary policy can affect in the long run. Second, the maintenance of a low and stable inflation rate is important, and perhaps necessary, for achieving the other macroeconomic goals. Finally, this framework helps policy makers to communicate their intentions to the public and to impose some degree of accountability and discipline on the Central Bank and on the government thereto. Nonetheless, inflation targeting is not a policy rule in the classical sense instead, inflation targeting is a framework for policy making within "constrained discretion" can be exercised. Inflation targeting acts as nominal anchor and keep the economy in the desired level in the long run, while permitting it to respond in the short run to unpredictable developments.
Machine summary:
منطق هدف گذاري تورم بر سه استدلال بنا شده است : ١) سياست پولي در بلندمدت تنها بر نرخ تورم تأثير ميگذارد؛ ٢) حفظ تورم در سطحي پايين و پايدار براي دستيابي به اهداف کلان اقتصادي ضروري است و ٣) چارچوب هدف گذاري تورم به سياستگذاران امکان ميدهد مقاصدشان را به مردم اعلام کنند و تا حدودي پاسخگويي و انضباط را بر بانک مرکزي و دولت اعمال نمايند.
مسأله هدف گذاري تورم با تأکيد بر ثبات بلندمدت قيمت هـا در تـدوين سياسـت پـولي و اعلام اهداف سياستي به عموم ، بر سه استدلال استوار است : اول ، تأکيد دوچندان بر کنترل تورم ناشي از کاهش نگراني ها نسبت بـه بيکـاري و مشـکلات مربوطه به آن نيست ، بلکه به اين دليل است که امروزه اقتصاددانان و سياستگذاران نسبت به ٣٠ سال پيش به اثرگذاري کارآمد سياست پولي براي تعديل نوسانات کوتاه مدت در اقتصـاد، بجز در مواردي که نوسانات بسيار شديد و ادامه دار باشد، کمتـر اطمينـان دارنـد.
براي مثال ، اگر نرخ هاي دستمزد طبق قرارداد ثابت باشند و قيمت ها به صـورت پيش بيني نشده بالا رود، در اين صورت حاشيه سود بنگاه ها افزايش خواهد يافـت و بـه آنهـا انگيـزه اي براي توليد بيشتر کالاها و خدمات شان ميدهد (اين تنها يکـي از ديـدگاه هـايي اسـت کـه در راسـتاي توضيح اين که «چرا تورم ممکن است اقتصاد را تحريک کند»، ارائه شده اسـت ).
در واقـع ، خـواهيم ديد که حتي مشتاق ترين بانک هاي مرکزي مجري هدف گذاري تورم در چارچوب حفظ ثبات قيمت هـا در بلندمدت ، ميتوانند از سياست پولي براي رسيدن به اهداف سياستي کوتاه مدت استفاده کنند و اين کار را هم انجام ميدهند.