Abstract:
واژۀ طاس / تاس سه معنی اصلی دارد: «1. نوعی ظرف. 2. مهرۀ بازی، کعبتین. 3. کچل». در فرهنگهای کان و معاصر فارسی دیدگاه های متفاوتی دربارۀ ریشه و املای این واژه ذکر شده است. در این مقاله کوشیده ایم دریابیم که واژۀ tās در فارسی میانه به چه معنی بوده و نیز طاس / تاس در معنی های یادشده چند واژۀ همنام است یا یک واژۀ چندمعنا. افزون بر این، اشاره کرده ایم که طاس / تاس به معنی «نوعی ساز کهن» هم هست که این معنی در فرهنگهای عمومی و تاریخی فارسی فوت شده است. در
ادامه، به تاریخچۀ املای واژۀ طاس / تاس و سرانجام به ریشۀ این واژه پرداخته ایم.
Machine summary:
در اين پس از بازنگري ديدگاه هاي پيشينيان ، به ريشه و معني و املاي اين واژه و ديگر ابعاد آن ميپردازيم : ۱ـ پيشينۀ پژوهش در زير ديدگاه هاي فرهنگ نويسان و واژه پژوهان پيشين دربارٔە ريشۀ طاس / تاس را آورده ايم : ۱ـ۱ـريشۀ / در معني «نوعي ظرف » و «کعبتين » فرهنگ چراغ هدايت (قرن ۱۲) کهن ترين فرهنگ فارســي اســت که در آن به طاس اشــاره شـده اسـت : «فارسـي زبانان عربي دان به طاي حطي نوشتند و رواج گرفت ، از عالم طپيدن و طلا [کـذا]» (آرزو ۱۳۳۸، ص ۱۳۳۷-۱۳۳۸، ذيـل طـاس چل کليد).
در فرهنگ فارسـي واژٔە طاس در معني «نوعي ظرف » و «کعبتين ١» صـورت معرب واژۀ فارسي تاس دانسـته شده و ريشۀ تاس نيز برگرفته از واژۀ پهلوي sta ذکر شده است .
براي اينکـه بدانيم کدام يک از دو ديدگاه يادشــده درســت اســت و طاس بازي به معني «نواختن سـاز طاس » اسـت يا به معني «تردسـتي و رقص با طاس »، نخست به فرهنگ هاي کهن فارسي مراجعه ميکنيم و سپس شاهدهاي اين واژه را از نظر ميگذرانيم : طـاس بـاز: «در ولايـت طايفه [اي]اند که از زير خرقه طاس ها برآرند و گاهي طاس را در هوا افکنده و بر سـر چوب بگيرند، از عالم شـيشه باز، و بازيهاي عجيب وغريب ديگر نيز کنند، از عالم بهان متي هندوستان : لبـاس خضــر بپوشــيـد و طاس بازي کرد ز بچگـان مشــعبد دهد نشــان نرگس (محمد عرفي [عرفي شيرازي ۱۳۷۸، قرن ۱۰، ج ۲، ص ۱۷۶]).