Abstract:
به موازات تحول در محیط بینالمللی، ژئوپلیتیک خاورمیانه نیز در حال گذار از یک نظم آمریکایی پساجنگ سرد به یک بینظمی پساآمریکایی است. وضعیتی که قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای را به نقشآفرینی فعال در سیاست در حال تغییر منطقه ترغیب کرده است. در این فاصله، ظهور یک نظم چندقطبی در سطح جهانی، روسیه و تا حدودی چین را وارد بازی بزرگ خاورمیانه کرده است که بیش از پیش وضعیت منطقه را پیچیدهتر کرده و همۀ اینها به این معنی است که معادلات خاورمیانه دیگر بر اساس یکجانبهگرایی آمریکا تعیین و تکلیف نمیشود. تحولات بعد از انقلابهای عربی نشان میدهد که عصر آمریکایی در خاورمیانه به پایان رسیده است و دولتهای منطقه با افول نفوذ منطقهای آمریکا، دیگر به آن بهعنوان تأمینکننده نظم و امنیت نگاه نمیکنند. در چنین وضعیتی هر یک از قدرتهای منطقهای با بازتعریف نقش و جایگاه راهبردی خود در خاورمیانه، که زمانی بر اساس الگوی دوستی و دشمنی با واشنگتن تنظیم میشد، به دنبال شکلدهی به نظم ژئوپلیتیکی منطقه بر اساس منافع و ابتکارات راهبردی خودشان هستند. مهمترین خروجی چنین وضعیتی تحول در روابط آمریکا با متحدان راهبردی خود در خاورمیانه است که اولویتها و منافع خود را دیگر بر اساس ترجیحات راهبردی ایالات متحده تنظیم نمیکنند. این مقاله تلاش میکند تا ارتباط معناداری میان تحولات ساختاری در نظام بینالملل و تحول در روابط راهبردی آمریکا و ترکیه ایجاد کند. مقاله این ایده اصلی را به آزمون گذاشته که افول هژمونی آمریکا در محیط پیرامونی ترکیه، موجب تغییر در نقش منطقهای ترکیه شده و باعث گردیده تا ترکیه پیگیر راهبردهای مستقل از متحدان غربی برای بازتعریف جایگاه خود بهعنوان یک قدرت منطقهای نظمساز، بهنحویکه پیشرانهای گذار به نظم پساآمریکایی در خاورمیانه را تقویت میکند، باشد.
As the international environment evolves, the geopolitics of the Middle East is shifting from a post-Cold War American order to a post-American one. A situation that has encouraged regional and supra-regional powers to play an active role in changing regional politics. In the meantime, the emergence of a global multipolar order has plunged Russia and, to a lesser extent, China into the great Middle East game, further complicating the situation in the region, all of which means that other Middle East equations are not based on US unilateralism anymore. Developments after the Arab revolutions show that the American era in the Middle East is over. And with the decline of American influence in the region, regional governments no longer look to it as a source of order and security. In such a situation, each of the regional powers, by redefining its strategic role and position in the Middle East, which was once based on the model of friendship and enmity with Washington, seeks to shape the geopolitical order of the region based on strategic interests and initiatives. They are themselves. The most important outcome of such a situation is a shift in US relations with its strategic allies in the Middle East, which no longer aligns its priorities and interests with US strategic preferences. This present study aims to establish a significant link between structural changes in the international system and changes in US-Turkish strategic relations.This research tests the basic idea that the decline of US hegemony in Turkey's periphery has changed Turkey's regional role and led it to pursue strategies independent of Western allies to redefine its position as a regulatory regional power. , As it strengthens the pioneers of the transition to a post-American order in the Middle East.
Machine summary:
مقالـه اين ايده اصلي را به آزمون گذاشته که افول هژموني آمريکا در محيط پيراموني ترکيه ، موجب تغيير در نقـش منطقـه اي ترکيه شده و باعث گرديده تا ترکيه پيگير راهبردهاي مستقل از متحدان غربي براي بازتعريف جايگـاه خـود بـه عنـوان يک قدرت منطقه اي نظم ساز، به نحويکه پيشران هاي گذار به نظم پساآمريکايي در خاورميانه را تقويت ميکند، باشد.
در اين ميان ، يکي از کليديترين روندهاي شرايط نوظهور خاورميانـه ، تحـول در روابط راهبردي آمريکا با متحدان سنتي است که به نحوي رويکرد مستقل تري در منطقه گرايي فعال خود دنبال ميکنند و حتي با به چالش کشيدن منافع و نظم آمريکايي، گزينه هاي ائتلاف سـازي بـديلي در سياست خارجي تعريف کرده اند.
به عبارتي ديگر، تحول در روابط راهبردي آمريکا و ترکيه خروجي گذار از يـک نظـم آمريکايي پساجنگ سرد به يک بينظمي پساآمريکايي در ژئوپليتيک خاورميانه است که با تغيير نقش ملي و موقعيت منطقه اي ترکيه ، الگوي اتحادسازي و شراکت راهبردي اين کشور را به مراتب مستقل تر کرده است ، به گونه اي که آنکارا به نقش ملي، اولويت هاي راهبردي در منطقـه و موقعيـت بـين المللـي خود ديگـر از دريچـه ترجيحـات واشـنگتن و بروکسـل نگـاه نمـيکنـد و سـعي در بـازتعريف روابـط راهبردي خود با نهادها و قدرت هاي نوظهور شرقي دارد.
رهبران ترکيه با قرائتي فرصت طلبانه از شرايط نوظهور اقدام به بازتعريف قلمرو نفوذ و قلمرو منافع خود در سياست خارجي کرده اند که منطقه گرايي فعال به ويژه در خاورميانه و شـرق مديترانـه و تـلاش براي ارتقاء موقعيت بين المللي ترکيه به منظور تأثيرگذاري بـر دسـتورکارها و معـادلات در حـال تغييـر جهاني در اولويت چنين نگرشي است .