Abstract:
غیبت امام دوازدهم علیهالسلام، بهویژه آغاز غییبت کبری که از سال 329 ق آغاز شد، آغاز دوران دشواری در جامعه شیعی به لحاظ اعتقادی بود که شیعیان، با بحران بزرگی مواجه شده و به حیرتی عجیب گرفتار شدند. نوشتار حاضر، با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، پس از اشارهای کوتاه درباره غیبیت صغری و کبری و چگونگی آغاز غیبت کبری، به بررسی وضعیت اعتقادی شیعیان و حیرتی که آنان بدان گرفتار شدند پرداخته و علل آن را بررسی کرده و سپس، به نقش برجسته عالمان شیعه برای رفع این حیرت پرداخته است. بر اساس این تحقیق، در این دوران، سردرگمی گسترده و بحرانی فراگیر دامنگیر شیعیان بوده که شیعیان از بغداد تا اقصی نقاط خراسان، درگیر آن بوده و باعث پراکنده شدن شیعیان به فرقههای گوناگون شده بوده است. سه عامل طولانی شدن غیبت، اختناق و شدت تقیه، و شبههافکنی فرقههای دیگر بهویژه زیدیه و معتزله از مهمترین عوامل پیدایش این بحران بوده است. اما آنچه اهمیت بیشتری داشت، نقش عالمان شیعه در زدودن این بحران و حیرت، و روشنگری آنان در این جهت بود. آثار بسیاری در قرن چهارم و پنجم هجری از سوی بسیاری از بزرگان شیعه نگاشته شد که نشانه اهتمام آنان به رفع بحران از جامعه شیعه به حساب میآید.
The twelve Imam's occultation period, especially the major occultation that started from 329 AH, was the onset of the doctrinal difficulty in the Shiite society. In that period, the Shiites faced a massive crisis and strange confusion. The present article uses a descriptive-analytical method to investigate the Shiites' doctrinal situation and their bewilderment and explore the related reasons to study the role of the Shiite prominent scholars in relieving that confusion. That widespread bewilderment and far-reaching crisis led Shiites to scatter in various sects. The three factors of long period of occultation, oppression and severe reservation, as well as the doubts cast by other sects, especially Zeydiya and Mu'tazila, were among the most important factors for emergence of that crisis. However, the more important point was the role of the Shiite scholars in resolving that crisis and their enlightening in that regard. Many works were written by great Shiite scholars during the 4th and 5th centuries that show their efforts in resolving the crisis in the Shiite society.
Machine summary:
(نعماني، 1397ق، ص33ـ38) در هر حال، آنچه طي فرايند تاريخي واقع شد، اين بود که در نيمه شعبان سال 329 هجري، ابوالحسن علي بن محمد سمري، چهارمين سفير امام، در بغداد از دنيا رفت و شش روز پيش از آن، در توقيعي از سوي امام عصر7 از زمان مرگ خود آگاه شد و مأموريت يافت که شخصي ديگري را به جانشيني خود براي نيابت يا سفارت امام معرفي نکند.
ابوالحسن علي بن بابويه قمي، پدر شيخ صدوق که در سال 329 هجري، اندکي پيش از علي بن محمد سمري درگذشته است، از نگراني و حيرت شمار بسياري از شيعيان در خصوص طولاني شدن غيبت صغرا سخن گفته و کتاب خود الإمامة و التبصرة من الحيره را براي رفع اين نگراني نگاشته است.
محمد بن علي بن بابويه قمي مشهور به «شيخ صدوق» (م381 ق) در کتاب کمال الدين که اساساً آن را براي زدودن همين شبهات و ترديدها نگاشته و نام کامل آن را کمالالدين و تمام النعمة في اثبات الغيبة و کشف الحيره 1 نهاده است، از گستردگي شبهه در امر امامت امام عصر7 و غيبت آن حضرت در ميان شيعيان در بلاد گوناگون، از جمله ميان شيعيان نيشابور در خراسان و بخارا در ماوراءالنهر پرده برميدارد.
(صدوق، 1405ق، ج1، ص2ـ3) بنابراين، افزون بر وجود حيرت و ترديد در امر امام عصر در آغازين سالهاي غيبت کبرا که گزارش نعماني از آن حکايت داشت، گزارش شيخ صدوق که به نظر ميرسد کتابش را در آغاز نيمه دوم قرن چهارم نگاشته است، نيز از ادامه اين بحران در ربع سوم قرن چهارم حکايت دارد.