Abstract:
همانگونه که کییرکگور میگوید، رنج آدمی یادآور فردیت آن است؛ ولی این رنجِ متفرد در هنگام ظهور یک بلای فراگیر چگونه میشود و چه تحولاتی را از سر میگذراند؟ آیا عمومیت بلا همیشه زمینهای است که فرد به یُمن آن رنجِ بلا را بیشتر تاب میآورد؟ مگر عمومیت بلا مجالی برای یاریرسانی به دیگرانی که درگیر رنجند باقی میگذارد؟ آیا میان انواع بلایای فراگیر از حیث اقتضائات آنها برای تابآوری یا غلبه بر رنجِ متفرد تفاوتی نیست؟ پرسشهایی از این دست، ما را به بازخوانی نسبت فردیت رنج و عمومیت بلا وا میدارد؛ زیرا خود کییرکگور به تحلیل رنج آدمی در وضعیت عمومیت بلا نپرداخته است. وی در کتاب بیماری تا سرحد مرگ از زبان شخصیتی به نام آنتیکلیماکوس، بهعنوان نمایندهای از یک وضعیت اگزیستانسیل آدمی، نظرگاهی دربارۀ مفهوم رنج پیش میاندازد که نسبت تنگاتنگی با مفهوم نومیدی دارد و دستمایۀ تحلیل ما برای بررسی مسألۀ فردیت رنج در عمومیت بلاست. ما در این تحلیل از رویکردی که آن را آنتیکلیماکوسی مینامیم یاری میگیریم تا به پرسشهای مربوط به نسبت مذکور پاسخی دهیم. در این نوشتار بهطورمختصر خواهیم گفت که فردیت رنج در شرایط عمومیت بلا شاید انسانِ تنهاشده را از پیگیری همنهاد در یک دیالکتیک سهسطحی برای رهایی از نومیدی باز دارد، ولی حضور امرابدی الهی در بستر امورزمانمند میتواند در این زمینه راهگشا باشد.
As Kierkegaard has explained, humankind’s pain is recognized with its individuality. But, what happens for the pain during a prevalent disaster, and what changes does it go through? Can generality of a disaster always help anyone to endure the pain? Does the generality leave any room for helping those who are all affected? Is there no difference among all kinds of pains in terms of their requirements for enduring or overcoming the individual pain? Such questions lead us to reconsider the relationship between the individuality of pain and the generality of calamity based on Kierkegaard’s meditations, especially because he himself did not engage with this issue exactly. In his book, Sickness unto death, signed by a pseudonym called Anti-Climacus, as a representative of a special existential condition, he takes a look at the meaning of pain that is deeply related to concept of despair, which is the basis of our analysis. In this article, by using an approach we call “Anti-Climacian”, we conclude that the individuality of pain in the context of a general disaster may prevent the lonely person form pursuing a three-staged dialectical movement to set free from despair.