Abstract:
قصه هاء عرصهی مبارزهی نیروهای اهورایی و اهریمنی میباشند؛ اساسا اساطیر از جدال خدایان
خیر و شر تشکیل می- شوند. جهان اساطیرء جهان دویّنی است که تضاد و ستیز میان دو عامل متقابل
را شامل میشود. جدال نیک و بدء درونمایهی اصلی شاهنامهی فردوسی و رامایانای والمیکی است
که همچون یک روح در کالبد این آثار بزرگ دمیده شده است. ساختارگرایان با تاثیر مستقیم یا
غیرمستفیم از این اسطوره (جدال خیر و شر) برای قصه و روایت تعریفی ارایه دادهاند. داستانهایی
که در شاهنامه و رامایانء جدال خیر و شر را دربرمی گیرند زیادند که یکی از این قصههاء قصهی
ضحاک در شاهنامه و راوانا در رامایانا میباشدکه گونههای نیکی و بدی بطور عیان در آن به صورت
نماد جمع شده است. این پژوهش سعی دارد ضمن نگاهی کلی به داستان ساختار روایی واحدی
برای این دو داستان ارائه دهد.
Machine summary:
داستان هايي که در شاهنامه و رامايانا، جدال خير و شر را دربرمي گيرند زيادند که يکي از اين قصه ها، قصه ي ضحاک در شاهنامه و راوانا در رامايانا ميباشدکه گونه هاي نيکي و بدي بطور عيان در آن به صورت نماد جمع شده است .
اين نوشته با بهره گيري از شيوه ي اين دو منتقد بزرگ سعي در معرفي کارکردهاي مهمترين پي رفت داســتاني در حماسه ها (شاهنامه و رامايانا) يعني جدال خير و شر و تطبيق آن بر قصه ي اساطيري ضحاک و قصه ي راوانا -که نماد گونه هاي نيکي و بدي در آن جمع است - دارد.
از ديدگاه کنشــي اين پي رفت (جدال خير و شــر) در قصه هاي ضحاک و راوانا، از پنج کارکرد (نقش ويژه به تعبير بارت ) به ترتيب و توالي زير تشکيل شده است : ١- نخستين موجود/ انسان / پادشاه ، در آرامش و تعادل ، زندگي/ حکومت ميکند؛ ٢- هجوم / ايجاد مزاحمت عامل شرارت ، تعادل را بر هم ميزند؛ ٣- جدال در ميگيرد؛ ٤- در جدال اوليه عامل شرارت موفقيت به دست ميآورد؛ ٥- پادشاه بر عامل شرارت پيروز ميشود و تعادل دوباره باز ميگردد٤.
طرح آنچه پراپ قصه ناميده و بارت و تودوروف در تعريف قصه آورده اند، در واقع الگوي پي رفت جدال خير و شــر اســت ؛ تعادل اوليه کارکرد اول ، بر هم خوردن تعادل کارکرد ٢ و ٣ و ٤ و تعادل دوباره کارکرد ٥ است و موفقيت اوليه ي عامل شرارت همان خويشکاريهاي ميانجي پراپ شمرده ميشود.