Abstract:
عبدالجبّار نفّری از عارفان گمنام قرن چهارم هجری است. یکی از دلایل گمنامی او پیچیدگی در نثر صوفیانة وی است. مهمترین اثر منثور نفّری دو کتاب المواقف و المخاطبات است که محتوای آن را گزارشهای مستقیمِ تجارب عرفانی این عارف تشکیل میدهد. تعابیر موجود در این دو کتاب نسبتاً تهی از اصطلاحات علوم مرسوم زمانه است. درواقع بنای این گزارشها بر نقل قول مستقیم از خداوند است. هدف پژوهش حاضر این است که با بررسی محتوای این دو کتاب به روش تحلیلی- توصیفی، به این موضوع بپردازد که ویژگیهای «متنهای مغلوب صوفیانه» تا چه اندازه قابل انطباق با این دو کتاب نفّری است؛ بنابراین با قبول پیشفرض تقسیمبندی مشهور متون مختلف عرفانی به دو دستة مغلوب و متمکّن پرسش اصلی پژوهش این است که آیا میتوان کتابهای المواقف و المخاطبات را در زمرة نثرهای مغلوب بهشمار آورد؟ با بررسی ویژگیهای اصلی متون مغلوب و ارائۀ شواهد از این دو اثر، این نتیجه حاصل شد که آنها را باید در زمرة متون مغلوب دستهبندی کرد.
Abdul Jabbar Niffari is one of the unknown mystics of the fourth century (AH). One reason for his anonymity is his complicated mystical prose. His most important works are Al-Mawaqif and Al-Mukhatabat, which contain direct reports of his mystical experiences. The explanations in these two books are chiefly devoid of conventional scientific terminologies of that era. In fact, these reports are based on direct quotations from God. The purpose of this study is to examine the content of these two books via an analytical-descriptive research method to see which characteristics of “Sufi-deconstructed texts" correspond to Niffari’s two books. Subscribing to the famous classification of mystical texts into two categories of "deconstructed" and "constructed", the main question of the research is whether the books of Al-Mawaqif and Al-Mukhatabat can be considered "deconstructed prose". By examining the main features of the deconstructed texts and presenting evidence from these two books, it was concluded that they should be categorized as deconstructed texts.
Machine summary:
اهميت و ضرورت اين پژوهش در بازشناسي انديـشۀ عرفـاني نفري با تکيه بر گزارش هاي به جا مانده از تجارب عرفاني او است کـه بـا اتخـاذ ايـن گونـه رويکردهاي نوين در بازخواني متون وي ، آشنايي بيشتري براي پژوهشگران عرفـان حاصـل خواهد شد.
7 گفته هاي حق تعالي به او در حکم اسراري است که جز با فردي امين نبايستي بازگو شوند ؛ زيرا هرکسي ظرفيت شناخت زبان حق را ندارد تا مخاطب آن قرار بگيرد، حتي اگر اين امر با واسطه گري عارفاني مثـل نفـري انجـام پـذيرد٨؛ بنـابراين بـا اينکـه دو کتـاب المواقـف و المخاطبات براي اصحاب نفري مناسبت دارد، اما او اجازه نـدارد خـدا را مکـشوف کنـد و کيفيت رؤيت را بازگو نمايد٩؛ زيرا اصحاب او قـدرت ادراک برخـي مطالـب را ندارنـد و آگاهي بيش از حد ايشان ، به جاي ازدياد ايمان ، باعث به کفر کشيده شدن آنان خواهد شد (تلمساني ، ١٩٩٧: ٤٥٦).
دوگانۀ «گفتن يا نگفتن اخبار غيبي » به ديگران در خلال اثـر نفـري تکرار دارد١٠ که البته در اين ميـان بيـشتر، اصـرار بـه کتمـان احـوال از اغيـار اسـت ١١؛ زيـرا اينگونه احوال عرفاني بواسطۀ تجربۀ شخصي سالک و به قدر فهم او حاصل شده است و نه عموم مردم (همان : ٣٩٢).
تلمساني در شرح اينگونه تجارب به طور معمول يـا سـکوت مـي کنـد و يـا بـا تکلفـات برآمده از عرفان پساابن عربي و با تمرکز بر شهود ذاتي آن ها را توضيح مي دهـد (تلمـساني ، ١٩٩٧: ٢٦٣-٢٦٦) که از نظر نگارنده ، روح نفري نيز در زمانۀ خود از بيشتر اين اصطلاحات شارح خبر نداشته است .