Abstract:
تعمق در آثار و مضامین منظوم در ژانر عرفانی نشان می دهد که شاعران به قصد ایجاد و انتقال پیام جدید با تمسک به تشابهات بینامتنی، ساختار پیرنگ روایات پیشین را تغییر دادهاند. بررسی طیف گستردهای از حکایتهای پایه در این ژانر نشاندهندۀ این واقعیت است که شاعران با ایجاد تغییر در پیرنگ روایات به دنبال ایجاد دلالتهای معنایی-اخلاقی، تمها و فضای عرفانی بودهاند. بنابراین هدف پژوهش حاضر که به شیوۀ توصیفی- تحلیلی و با بهرهگیری از منابع کتابخانهای فراهم آمده، بررسی موقعیت روایی، پیرنگ و بینامتنیت در چند حکایت منظوم پایه در ژانر عرفانی و خلق ساختار، بنمایهها و معانی تعلیمی جدید در حکایتهای پیرو در این ژانر است. نتایج پژوهش حاضر نشان میدهد که خالقان روایات پیرو (جدید) در ژانر عرفانی به انگیزۀ تغییر معنا، تغییراتی در پیرنگ روایت پیرو ایجاد کردهاند و این تغییر به سه روشِ «بسط یا تقلیل پیرنگ»، «افزودن یا کاستن اپیزود به روایت» و«افزودن معنای عرفانی به عمل کنشگران با شگرد پایان باز» بروز کرده است.
Meditation on the works and themes of poetry in the mystical genre shows that poets have changed the plot structure of previous anecdotes in order to create and convey a new message by relying on intertextual similarities. Examination of a wide range of original anecdotes in this genre reveals that poets have sought to create semantic-moral meanings, themes, and mystical atmosphere by changing the plot of narratives. In view of that, the present study, conducted by adopting a descriptive-analytical research method and using library resources, aims to investigate the status of narrative, plot, and intertextuality in some original poetic anecdotes in the mystical genre, and to create new structure, principles, and didactic meanings in the subsequent anecdotes. The findings show that the creators of the subsequent (new) narratives have made changes in the plot of the subsequent narrative in the mystical genre with the aim of changing the meaning, and this change has been done in three ways: “extending or reducing the plot”, “adding or reducing episodes to the narrative”, and “adding mystical meaning to the actions of actors by an open-ended trick”.
Machine summary:
حال با اين مقدمات داعيۀ پژوهش حاضر بر اين قرار گرفته است که تغيير پيرنگ به قصد ايجاد معنا و پيام جديد در روايت هـاي عرفـاني بـه صـور گونـاگون متجلـي گرديده است ، لذا سوال اساسـي کـه بنيـاد پـژوهش را قـوام مـي بخـشد نيـز همـين اسـت و درصدديم تا علاوه بـر تکيـه بـر ظرافـت هـاي تغييـر پيرنـگ کـه صـورت روايـت را در بـر مي گيرد، معنا و مفهوم خلق شـده (درونمايـه و پيـام جديـد) در متـون پيـرو را نيـز واکـاوي نماييم .
وجه افتراق اين اثر با پژوهش حاضـر در ايـن اسـت کـه اولا نگارنده آثار منظوم عرفاني را مطمح نظر دارد و ثانيا با تکيه بر مطالعـات و نظريـه هـاي جديد روايت شناسي ساختارگرا نظير نظريه هاي ونسان ژوو و ژپ لينت ولت بـه چگـونگي تغيير پيرنگ روايت در دو متن متشابه مي پردازد و ضمن تقسيم بندي انواع تغييرات ، تاثيرآن در پيام روايت را نيز برجسته مي کند.
حـال بـا اين مقدمه و با تعمق در روايت هاي پيرو در ژانر عرفاني مي توان بـه ايـن نکتـه پـي بـرد کـه شاعر با تغيير در کنش شخصيت ها در داسـتان پيـرو، پيرنـگ و معنـاي جديـد خلـق کـرده است ؛ براي مثال اين تغيير در کنش شخصيت ها و بازتاب آن در پيرنگ و معنـا را مـي تـوان در دو داستان «پير خشت زن ، نظامي : قرن پنجم » و «پير خارکش ، جامي : قرن نهـم ) مـشاهده کرد.
اما در لايه هاي معنايي اين روايـت پيـرو نيـز چنـد نکته و اپيزود کليدي وجود دارد که باعث خلق معنايي جديـد شـده و بـه داسـتان صـبغه اي عرفاني بخشيده است ، درحالي که داستان پير خشت زن (روايت پايه ) بيشتر داسـتاني تعليمـي - اخلاقي است .