Abstract:
از مباحث مهم اندیشمندان اسلامی، بحث تعقل و جایگاه آن در اثبات و استنباط مسائل دینی و تفسیر متون دین است. متکلمان مسلمان پیرامون حد و مرز عقل بشر در شناخت حقایق دینی آراء مختلفی دارند که گرایش عقل محوری در معتزله، جریان فکری که در آغاز قرن دوم هجری پدیدار شد، بارزتر از دیگر فرق متکلمین است. دیدگاه تشیّع نسبت به امور عقلی در استنباط مسائل دینی به گونهای است که در استنباط مسائل کلی کمک عقل را نفی نمیکند و البته از عجز عقل منفرد-نه با کمک وحی- نیز در مسائل جزیی غافل نیست. برای نمونه؛ ناتوانی عقل از فهم جزئیات احکام شرعی مانند: نماز، روزه، جهاد و...، پیش از نظر وحی است؛ امّا پس از ارائهی نظر وحی، عقل، نه تنها در برابر چنین احکامی مخالفت یا سکوت نمی کند، بلکه آنها را تایید می کند، حتی در مواردی که عقل از ادراک حقیقت احکام جزئی ناتوان است؛ زیرا از مولای حکیم صادر شده و امری صحیح است. واکاوی جایگاه تعقل در امور دینی از نظر مکتب کلامی معتزله با مراجعه به آثار اندیشمندان تاثیرگذار کلامی از اهداف مقاله حاضر است. روش جمع آوری دادهها کتابخانهای با ابزار فیش برداری و روش پردازش در متن توصیفی است. یافتهها حاکی از آن است که متکلمین معتزله، عقل را در معنایی جدید، بازتعریف کردند تا با نظام کلامی و تکلیف محور سازگار باشد و تعقل را مبنای غالبی در امور مربوط به دین می دانند.
Machine summary:
واکاوی نگاه انتقادی معتزله به جایگاه عقل در فهم دين سیده مریم قاسمیان رکنی 1 ، محمّدمهدی کریمی نیا 2 ، مجتبی انصاری مقدم 3 1 دانش آموخته سطح سه (کارشناسی ارشد) رشته کلام اسلامی، حوزه علمیه خواهران؛ از مرکز تخصصی نور الزهراء (سلام الله علیها)، پژوهشگر و فعّال فرهنگی 2 استادیار و عضو هیأت علمی دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم، طلبه و پژوهشگر حوزه علمیّه قم (نویسنده مسئول) 3 دانشجوی دکتری علوم و حدیث، دانشگاه میبد، مدرّس دانشگاه و پژوهشگر چکیده از مباحث مهم انديشمندان اسلامی، بحث تعقل و جايگاه آن در اثبات و استنباط مسائل ديني و تفسير متون دين است.
مقدمه بررسي تاريخ زندگي بشر نشان ميدهد که خداوند به انسان خصوصياتي عطا کرده که به واسطه آن، در همه تصميمات از عقل براي جلب منافع خود و نيز شناخت دين و تفقّه در آن استفاده کرده است.
از چالشهايي که در طول تاريخ، براي دينداران وجود داشته و امروزه نیز به علت پيشرفتهاي علمي و فاصله چندين قرن با آخرين دين الهي، به صورت جدي مطرح شده است، غيرعقلاني جلوه دادن امور ديني است.
بنابراین، با توجه به اهميت مساله عدل و حکمت الهي در انديشه معتزله، و جايگاه عقل به عنوان مناط تکليف، دليل تاکيد معتزله بر ارتباط عقل با مجموعه معارف، و انکار قوّه بودن عقل، آشکار ميشود؛ زيرا وجود عقل، تکليف را فعلي و منجّز ميکند و هر کس عاقل باشد مکلّف خواهد بود و عاقل در تعريف معتزلي، بالفعل واجد معرفت است و توان انجام تکليف را دارد؛ اما اگر عقل، قوّه کسب معارف باشد، بالفعل هيچ معرفتي ندارد و تنها پس از نظر و استدلال معرفت پيدا ميکند، چنين کسي بدون داشتن معرفت مکلف خواهد بود و قدرت اداء تکاليف را نخواهد داشت و چنين تکليفي، تکليف ما لايطاق خواهد بود.