Abstract:
در عرفان اسلامی انسان موجودی ذومراتب و دارای ساحت های وجودی مختلف است که هر یک از آنها دریچه ای به وجود پر رمز و راز این معمای هستی است . در میان عارفان مسلمان چهره مولانا جلال الدین رومی در کشف رازهای درونی انسان و گشودن اسرار وجودی او بسیار برجسته است . مولوی با بهره بردن از تعالیم عمیق دینی و تجربیات عارفان پیش از خود و آمیختن آنها با تجربیات عرفانی خویش توانست انسان شناسی عرفانی بسیار متعالی و عمیقی را در آثار منثور و منظوم خویش به بشریت عرضه کند.
هدف اصلی این تحقیق بررسی سرچشمه های عرفانی و معرفتی در مثنوی مولوی میباشد. این تحقیق توصیفی است و اطلاعات موردنیاز به روش کتابخانه ای و با استفاده از مقالات موجود جمع آوری گردیده است .
Machine summary:
اهميت موضوع مساله انسان و اسرار وجودي او از جمله مسائلي است که در همه مکاتب بشري و الهي مورد توجه قرار گرفته است و همه مکاتب سعي کرده اند در حد ظرفيت و توانايي خود پرده اي از قصه پر رمز و راز اين معماي هستي ارائه کنند و با معنايي که از او ارائه مي کنند پايه هاي انسان شناسي خود را تحکيم بخشند.
غزل زير نموداري از آن آتش نهفته که در سينه اين عارف پاکدل زبانه مي کشد و در پرتو خود تابلو ديگري را از "انسان آرماني عرفان اسلامي" در چشم انداز خيال مصور مي کند: پير من و مراد من ، درد من و دواي من فاش بگفتم اين سخن ، شمس من و خداي من از تو به حق رسيده ام ، اي حق حق گذار من شکر ترا ستاده ام ، شمس من و خداي من مات شوم زعشق تو، زآنکه شه دو عالمي تا تو مرا نظر کني، شمس من و خداي من محو شوم به پيش تو، تا که اثر نماندم شرط ادب چنين بود، شمس من و خداي من (ديوان شمس تبريزي،١٣٧١: ٥٠٩) مولوي در وجود شمس ، آرمان هاي بلند خود را نسبت به حقيقت تحقق يافته مي بيند و او را مظهري از دولت پاينده عشق و نمونه اي از انسان کامل مي داند و دستيابي به وي را وسيله تداوم حيات روحاني خويش معرفي مي کند.
بنابراين انسان کامل معرفي شده در عرفان اسلامي که در وجود حضرت محمد(ص ) متمثل مي شود، نمايشگر تجلي الوهيت در انسان است و نه مثل اعلاي انسانيت که خود را در حيات شخصي خداوند تحقق بخشد(نيکلسون ،١٣٨٥: ١٥١).