Abstract:
یکی از شیوههای تحلیل ساختاری داستان، روش ریختشناسی ولادیمیر پراپ است که برپایۀ کنش شخصیتها بنا شده است. در این پژوهش که به شیوۀ توصیفی - تحلیلی نوشته شده، مطابق نظریۀ ریختشناسی پراپ، به تحلیل و مقایسۀ ساختار روایی منظومههای عاشقانۀ حسن و دل اثر مولانا محمّد بن یحیی سیبک نیشابوری و جمال و جلال اثر محمّد نزلآبادی که هر دو زیر ساختی رمزی و عرفانی دارند، پرداخته شده است تا میزان کارایی و مطابقت ساختاری آنها با الگوی پراپ مورد ارزیابی و سنجش قرار گیرد. نتایج حاصل از پژوهش بیانگر این است که منظومههای مورد مطالعه از لحاظ ساختار، کارکرد، شخصیت و صفات اشخاص، مشابه و نزدیک به هم هستند و با نظریۀ پراپ تا حدّ زیادی مطابقت دارند؛ با این تفاوت که در حرکتهای دو داستان، با عدم توالی و حذف و اضافة برخی از خویشکاریها روبهرو هستیم. از میان شخصیتهای هفتگانۀ پراپ، برخی از شخصیتهای دو منظومه بهدلیل شباهت کارکرد و به اقتضای داستان، حذف یا با هم ادغام شدهاند.
One of the structural analysis of narration is Vladimir Propp's morphology method that is established based on characters actions. Descriptive and analytical In this research, according to Propp's morphology theory , analysis and comparision of narrating structure of Hosn and Del poems, Molana Mohammad Ibn Yahya Sibak Neishabouri’s work and Jamal and Jalal, Mohammad Nazl Abadi’s work that both of them have mysterious and mystical substructure have been dealt, in order that the rate of efficiency and their structural adaptation to Propp's model be evaluated and examined. In this analystical and comparative article, the results of the research indicate that our studied poems are similar and close to each other in terms of structure, function, character and character,s properties and have adjustment to a great extent with Prap’s theory. With this difference that in actions of both narration we are faced with non-sequennce and removing and adding some of self-controls. Among papers seven characters, some of characters of two poems due to function similarity and regarding narration, are blended or removed together.
Machine summary:
بوطيقاي روايت در منظومه هاي رمزي ح٩سن و دل و جمال و جلال براساس الگوي ولاديمير پراپ عيسي داراب پور / علي گراوند / حسن سلطاني کوهبناني چکيده يکي از شيوه هاي تحليل ساختاري داستان ، روش ريخت شناسي ولاديميـر پـراپ اسـت کـه برپايـۀ کنش شخصيت ها بنا شده است .
در اين پژوهش که به شـيوة توصـيفي - تحليلـي نوشـته شـده ، مطـابق نظريۀ ريخت شناسي پراپ ، به تحليل و مقايسۀ ساختار روايي منظومه هاي عاشقانۀ حسن و دل اثر مولانا محمد بن يحيي سيبک نيشابوري و جمال و جلال اثر محمد نزل آبادي که هر دو زير ساختي رمـزي و عرفاني دارند، پرداخته شده است تا ميزان کارايي و مطابقـت سـاختاري آن هـا بـا الگـوي پـراپ مـورد ارزيابي و سنجش قرار گيرد.
نتايج حاصل از پژوهش بيانگر اين است که منظومه هاي مـورد مطالعـه از لحاظ ساختار، کارکرد، شخصيت و صفات اشخاص ، مشابه و نزديک به هم هستند و با نظريۀ پراپ تـا حد زيادي مطابقت دارند؛ با اين تفاوت که در حرکت هاي دو داستان ، با عدم توالي و حذف و اضـافۀ برخي از خويشکاريها روبه رو هستيم .
بن مايه هاي داستان عبارت اند از: «بي فرزندي، جست وجوي آب حيات ، خـرق عـادت ، ديدار پنهاني حسن و دل ، تحت فرمان درآوردن جنيان ، ديـدار بـا پيـر و مرشـد، عاشـق شدن با شنيدن توصيف و ديدن تصوير، نجات عاشق ، طلسم ها و شکسـتن آن هـا، گـذر از سرزمين ديوان ، شکار، گم شدن ، آتش زدن موي گيسو، ديدن عجايب ، پيـدا شـدن ، تصادف ، شناختن دو برادر با مهرة بازو، تغييـر لبـاس ، شکسـت رقيـب ، فريـب ، زنـداني شدن ، جنگ و لشکرکشي، دفاع ، رقيب عاشق ، جشن ازدواج ، آتش زدن حبه و حاضـر شدن سيمرغ ، نامه نگاري ميان عاشق و معشوق و رنجش عاشـق و معشـوق از همـديگر» (ذوالفقاري، ١٣٨٤: ٢٩).