Abstract:
نقد کهنالگویی یکی از رویکردهای مهم نقد آثار ادبی است که به بررسی انواع کهنالگوها در متون ادبی میپردازد. منظومۀ شهریارنامه در زمرۀ متون حماسی پهلوانی پس از شاهنامه است که به سرنوشت شهریار فرزند برزو، اختصاص دارد. در پژوهش حاضر پس از مطالعۀ دقیق شهریارنامه، به استخراج و تحلیل کهنالگوهای برجسته در آن براساس نظریۀ یونگ پرداخته شده است. در این منظومه قهرمان برای رسیدن به فردیت باید موانعی را پشت سر گذارد. او در ابتدا با سایۀ خویش مقابله میکند و قدم در راه سفری دشوار مینهد. در این مسیر، پیری خردمند که راهنمای او برای طی کردن مسیر پرمخاطره است، او را همراهی میکند. نیروهای اهریمنی ازجمله دیوان و اژدها که نمودی از سایه هستند در مسیر سفر او ظاهر میشوند و شهریار به مقابله با آنها میپردازد. او همچنین از مکانهای جادویی و محیرالعقول با موفّقیت عبور میکند. معشوقهای زیبا و فریبنده و نیز زنی جادوگر در این منظومه نمودی از کهنالگوی منفی مادینهروان در قهرمان هستند که شهریار به مقابله با آنها میپردازد. در این منظومه، سیستان را میتوان نمایندۀ خودآگاهی روان دانست که حرکت شهریار از آنجا شروع میشود و او بعد از تجربه کردن فردیت و کمال در سرزمین ناخودآگاهی(هندوستان)، در انتها با پیوستن به خاندان خود به خودآگاهی بازمیگردد و بهاینترتیب پایان دایرۀ فردیت را به آغاز آن پیوند میدهد.
Archetypal criticism is one of the remarkable approaches in literary criticism which deals with variety of archetypes in literary texts. Shahriar -nameh is counted among heroic epic texts after Shahnameh and deals with the destiny of Shahriar the son of Borzu. After close inspection of this work, outstanding archetypes are drawn out and analyzed according to Jung’s theory. In this epic the hero in order to attain individuality has to overcome obstacles. At first he fights his own shadow and starts a challenging journey. Along the way a wise man accompanies him to guide him through the dangerous path. Demonic forces such as demons and dragons which are the manifestations of shadow appear on the path whom Shahriar fights. Also he passes successfully from the haunting and fantastic places. Next, he encounters a beautiful enchanting mistress and a witch, manifestations of his own anima in the epic with whom he struggles. Sistan is regarded as the representative of stream consciousness from where Shahriar’s journey begins, then after experiencing individuality and perfection in the land of unconsciousness (India) he finally returns to his own family regaining his consciousness and in this way completes the loop of individuality connecting its end to the beginning.
Machine summary:
com این منظومه ، سیستان را میتوان نمایندۀ خودآگاهی روان دانست که حرکت شهریار از آن جا شروع میشود و او بعد از تجربه کردن فردیت و کمال در سرزمین ناخودآگاهی(هندوستان )، در انتها با پیوستن به خاندان خود به خودآگاهی بازمیگردد و به این ترتیب پایان دایرۀ فردیت را به آغاز آن پیوند میدهد.
با توجه به ارتباط تنگاتنگی که بین برخی آثار حماسی و تناسب آن با کهن الگوهای مطرح شده از نظر یونگ وجود دارد، در پژوهش حاضر قصد بر این است تا کهن الگوهای مرتبط با قهرمان اصلی داستان و چگونگی رسیدن قهرمان به فردیت بررسی شود.
از میان مقالاتی که درزمینۀ نقد کهن الگویی نوشته شده است ، میتوان به این موارد اشاره کرد: مقاله ای به قلم محمدرضا امینی (١٣٨١) با عنوان «تحلیل اسطورۀ قهرمان در داستان ضحاک و فریدون بر اساس نظریۀ یونگ ».
از طیبه جعفری و هم کاران (١٣٨٠) نیز مقاله ای با عنوان «تحلیل کارکرد کهن الگوها در بخشی از داستان بهرام چوبین » به چاپ رسیده است که در آن نویسندگان به تحلیل شخصیت بهرام در دیدار با کهن الگوی آنیمای پریپیکر در ناخودآگاه خویش پرداخته اند و تحول عظیم شخصیت او را در پی این ملاقات نشان داده اند.
بیشه در شهریارنامه یکی از مکان های بسیار مهمی است که شهریار برای رسیدن به فردیت باید از آن جا عبور کند.
در این منظومه شهریار برای دست یافتن به فردیت لازم است تا وجود خود را از صفات ناپسندی که نمودی از کهن الگوی سایه هستند، بپیراید.