Abstract:
بدون تردید، دغدغهی نیکبختی و رسیدن به سعادت، و در مقابل، رستن از شقاوت، از دلمشغولیهای اصلی هر انسانی در طول حیاتش به شمار میرود. حقایقی چون شادی و غم را نیز باید از بیموامیدهای مهمی دانست که در ارتباطی تنگاتنگ با سعادت و شقاوت، حیات انسانی را تحتتأثیر خود قرار میدهد. در تاریخ فلسفه، حکیمی چون صدرالمتألهین، با مبانی نظری اصیل و عمیق خود، در تبیین این مسأله کمک شایانی کرده است. او با پردهبرداری از سرشت شادی و غم، اقسام غم و شادی و نیز مصداق واقعی آنها، گام بلندی در عمقبخشی به مفهوم معنای زندگی در انسان برداشته است. پرسش اصلی تحقیق حاضر این است که با تأکید بر اندیشههای صدرالمتألهین، چه تحلیلی از دو مفهوم شادی و غم میتوان به دست داد؟ نگارنده در رویآوردی توصیفیـتحلیلی به این نتیجه رسیده که صدرا در ضمن تقسیم شادی و غم به چهار دستهی حسی و خیالی و وهمی و عقلی، شادیِ حاصل از لذت عقلی را کاملترین شادی و در مقابل، غم حاصل از فقدان آن را حزنانگیزترین نوع غم در انسان میداند.
Undoubtedly, the concern of happiness and achieving felicity, and getting rid of misery is one of the main concerns of every human being during his life. Facts such as Happiness and sadness should also be considered as the most important worries that affect human life in close connection with felicity and misery. In the history of philosophy, a philosopher like Sadr al-Mutallahin with his original and deep theoretical foundations has been very helpful in explaining this issue. By explanation the nature of happiness and sadness, the types of sadness and happiness, as well as their real examples, he has helped a lot in deepening the meaning of life in human beings. The main question of the present study is that by emphasizing the thoughts of Sadr al-Mutallahin, how to analyze the two concepts of happiness and sadness? In a descriptive-analytical approach, the author has concluded that Sadra, while dividing happiness and sadness into four categories: sensory, imaginary, illusory, and intellectual, considers the happiness of intellectual pleasure as the most complete happiness and the sadness of its loss as the saddest kind of sorrow.
Machine summary:
اما با نظر به مباني صدرايي درباب لذت و الم و ادراکيبودن هريک از اين دو واقعيت ازيک سو و وجوديبودن ادراک از نگاه او، ازسويديگر، بايد چنين نتيجه گرفت که شادي و غم وصفي وجودي براي نفس بوده که تنها نحوه ي وجود آن را بيان ميکند.
با اين توضيح که شادي و غم را در دايره ي لذت ها و رنج هايي قرار دهيم که تنها در حالت تصور وجدان يا فقدان آرزوهاي انساني رخ ميدهد؛ به ديگر بيان ، آن لذتي که تنها از تصور وصول به اهداف و آرزوها، در آينده يا گذشته ، حاصل آمده باشد و نه از مواجهه ي مستقيم با واقعيات ملائم نفس ، شادي است و آن رنجي که از تصور فقدان يا فراق غايات و آرزوها و نه از مواجهه ي مستقيم با ناملايمات نفساني و امور منافر حاصل آمده باشد، غم يا اندوه نام ميگيرد؛ بنگريد: «سرور و اندوه نقطه ي مقابل يکديگرند.
در نقد اين ديدگاه بايد اظهار داشت که چنين تفاوتي اساساً مخالف تجربيات وجداني و دروني انسان هاست و پذيرفتني نيست ؛ زيرا آن چنان که گذشت ، ممکن است انساني در کنار لذت يا رنج حاصل از مواجهه ي مستقيم با شيء ملائم يا منافر، شادمان يا غمناک نيز باشد، همان سان که فردي از حضور در يک مجلس سرور، هم لذت ميبرد و هم شادمان ميشود و در مقابل ، از شنيدن خبري دردناک، هم ميرنجد و هم غمناک ميشود.