Abstract:
خیام در رباعیات در باب مسائل بنیادین انسان و هستی موضوعات یا پرسشهایی را مطرح کرده و از همان روزگار واکنشهایی را برانگیخته است. کسانی چون نجم رازی در عوض نقد اندیشه، شخص او را نقد و هجو کردهاند. از دیگرسو در مخزن الاسرار نظامی مفاهیم، نمادها و تصاویری را میتوان دید که عیناً یا با تفاوتهای جزئی در رباعیات خیام به کار رفته است و به نظر میرسد پاسخی به آن اشعار باشد. پس از تحلیل و طبقهبندی این مفاهیم و تصاویر در سطح مسائل بنیادین انسان و هستی این نتیجه به دست آمد که نظامی با برگرفتن مفاهیم و تصاویر خیام و موضوعات و مسائلی که او مطرح کرده بود از منظری عرفانی به آن پاسخ داده و برونشدی از آن حیرانی فلسفی ارائه کرده است.
In his quatrains, Khayyam has raised issues or questions about the fundamental issues of man and existence and has provoked reactions since those days. On the other hand, in the repository of military secrets, one can see concepts, symbols and images that are used identically or with slight differences in Khayyam's quatrains and seem to be a response to those poems. After analyzing and classifying these concepts and images at the level of the fundamental issues of man and existence, it was concluded that Nizami responded to it from a mystical perspective by taking the concepts and images of Khayyam and the topics and issues that he raised. Shadi has presented a philosophical surprise.
Machine summary:
بر ايـن مبنا و رويکرد، تفاوت داشتن نسخه هاي تصـحيح شـده خيـام نيـز اهميـت نـدارد و مهـم انديشه ها و تصاويري است که در اشعار خيام يا آنچه به نام خيام معـروف بـوده ، بـه کـار رفته و نظامي نيز به شرحي که خواهد آمد در اين باره سخن گفته است .
در شعري ديگر بيمعنايي مورد نظر خود را به زباني ديگر تبيين ميکند و بـه تلـويح ميگويد در دانايي نيز سود و ثمري نيست چون به لحاظ مايۀ سرگرمي بـودن بـا ديگـر اشتغالات عالم تفاوتي ندارد: يک چنـد ز کـودکي بـه اسـتاد شـديم يک چند بـه اسـتادي خـود شـاد شـديم پايان سخن شنو کـه مـا را چـه رسـيد از خــاک در آمــديم و بــر بــاد شــديم (خيام ، ١٤٨) حد اعلاي انسان بودن ، استادي است .
ناپيدايي آغاز و انجام هستي اي آمـــده از عـــالم روحـــاني تفـــت حيران شده در پنج و چهار و شش و هفـت مـي خـور چـو نـداني از کجـا آمـده اي خوش باش نداني بـه کجـا خـواهي رفـت (خيام ، ٢٥) در نگاه نخست چنين به نظر ميرسد که خيام باور دارد که مخاطب يا انسان از عـالم روحاني آمده است ، اما با توجه به مصراع سوم و چهارم روشن ميشود که چنين نيسـت ، بنابراين ديدگاه کسي را بيان ميکند که مدعي آمدن از عالم روحاني اسـت ، امـا هنگـام مواجهه با واقعيات (مصراع دوم ) درمي يابد حتي امور ايـن عـالم را کـه بـه واسـطه عقـل گشوده ميشود و اعداد نماد آن است ، نميتوان گشود.