Abstract:
کشورهای قفقاز جنوبی پس از فروپاشی شوروی به استقلال رسیدند. وجود
اختلافات ارضی بین آذربایجان و ارمنستان باعث به وجود آمدن نزاعهای سخت
شد. بحران قرهباغ یکی از مسائل اساسی بینالمللی در دوران بعد از جنگ سرد است که
تبدیل به یک بحران مزمن در نظام بینالملل شده است. این مناقشه قرهباغ در مرزهای
شمالی ایران هم به صورت مستقیم و هم غیر مستقیم تهدید علیه امنیت ملی ایران به شمار
میرود و آثار اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی برای ایران دارد. هدف از این تحقیق بیان
آثار بحران قرهباغ بر امنیت جمهوری اسلامی ایران است؛ بنابراین این سوال مطرح میشود
که بحران قرهباغ چه آثاری بر امنیت ایران دارد؟ در پاسخ به این سوال این فرضیه مطرح
میگردد که بحران قرهباغ میتواند آثاری بر امنیت اقتصادی، امنیت اجتماعی، امنیت نظامی
و امنیت سیاسی ایران داشته باشد.
The countries of the South Caucasus gained independence after
the collapse of the Soviet Union. The existence of territorial
disputes between Azerbaijan and Armenia led to fierce disputes.
The Nagorno-Karabakh crisis is one of the major international
issues in the post-Cold War era, which has become a chronic
crisis in the international system. The Nagorno-Karabakh
conflict on Iran's northern borders is both a direct and an indirect
threat to Iran's national security and has social, economic and
even political implications for Iran. The purpose of this study is
to express the effects of the Qarabagh crisis on the security of the
Islamic Republic of Iran. So the question is, what effects does
the Nagorno-Karabakh crisis have on Iran's security? In response
to this question, the hypothesis is that the Nagorno-Karabakh
crisis could have an impact on Iran's economic security, social
security, military security and political security.
Machine summary:
سوالي که اين اينجا مطرح ميگردد اين است که چرا باوجود اين همه اقدامات و تلاش - هايي که از سطوح ملي تا بين المللي انجام گرفته هنوز اين بحران پايان نيافته و ادامه دارد؟ به نظر ميرسد دلايل متعددي در اين باره وجود داشته باشد که مهم ترين آن ريشه در ژئوپليتيک منطقه قفقاز جنوبي و متعاقباً تضاد منافع بازيگران و قدرت هاي حاضر در اين منطقه باشد.
آمريکا از يک سو سعي داشت تا سياست هاي خود را با مواضع روسيه در منطقه ي قفقاز هماهنگ نمايد و از سوي ديگر تلاش ميکرد که ترکيه ، متحد قديمي و منطقه اي خود را به عنوان الگوي اقتصادي و سياسي براي کشورهاي منطقه ي آسياي مرکزي و قفقاز معرفي نمايد تا از اين طريق ، علاوه بر اين که مانع از نفوذ ايران و بنيادگرايي اسلامي در منطقه گردد، به اهداف اقتصادي خود نيز نائل آيد.
با توجه به اهميتي که اولويت هاي سياست خارجي آمريکا در نظام بين الملل ميتوان توجه ايالات متحده به بحران قره باغ را به سه دوره متفاوت تقسيم کرد: دوره اول (١٩٩٤-١٩٩١): اين را ميتوان دوره ناهماهنگي و انفعال در سياست هاي آمريکا در قبال منطقه دانست به طوريکه بيشترين تمرکز بر فدراسيون روسيه و مسائل آن پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي بود تا توجه به ساير موضوعات منطقه ؛ در اين برهه ازيک طرف به دليل انسجام لابي ارمني در سرتاسر جهان و از طرف ديگر به دليل ناتوانيهاي متعدد جمهوري آذربايجان حتي در جلب حمايت ملل ترکنشين ، جهت گيري سياست ها به نفع ارمنستان سوق يافته بود.