Abstract:
در این نوشتار، به روش بازکاوی متن و با شیوۀ تطبیقی، همسانی رستم و گرشاسپ از دید ویژگی تنانه و کالبدینۀ اسبان آن دو پهلوان بررسی و تحلیل میشود. رستم پس از ستاندن جهانپهلوانی، در برابر افراسیاب که سپاهی انبوه برای تازش به ایرانشهر گسیل داشته، درمیایستد؛ اما برای ایستادگی در برابر تورانیان و پایگذاری به نبردگاه، دو چیز از زال میخواهد: یکی گرز و دیگری اسب. زال نیز نخست گرز نیای خود، گرشاسپ پهلوان را که به سام رسیده بود، به تهمتن میدهد و سپس با گردآوردن گلههای بسیار از اسبان، زمینه را برای گزینش اسبی درخور و فراسویی برای تهمتن فراهم میآورد. رستم از میان اسبان گوناگون، اسبی میانلاغر برمیگزیند. درنگ در معنی نام گرشاسپ و فرادید نهادن همانندیهای بسیار میان او و رستم، همچون زاده شدن از پهلوی مادر، همسانی در برخورد با آتش، فروافتادن در جایی گود، نبرد همسان با اکوان و گندرو و... این انگاره را سامان میدهد که گرشاسپ که به معنی دارندۀ اسب لاغر است، در گذر اسطوره به حماسه، افزون بر گرز خویش، اسب میانلاغر خود را در حماسۀ ملی به تهمتن وا میگذارد و بدینگونه رخش، یادگاری میتواند بود از بخش «کرس» یا «کرش» در نام «گرشاسپ» که به معنی اسب نزار است.
in this article, by analyzing the text and using a comparative method, the similarities between rostam and gershasep are examined from the point of view of the physical characteristics of the horses of those two. after receiving the title of world heroism, rostam stands against afrasiab who has sent a large army to invade iran. but in order to stand against the turanians and set foot on the battlefield, he wants two things from zal: one is a mace and the other is a horse. first, zal gives the mace of garshasp- his great grandfather-to rostam and then, by gathering many herds of horses, provides the conditions for rostam to choose a suitable horse. rostam chooses a slim waist horse from various horses. regarding to the meaning of garshasp's name and also attending to many similarities between him and rostam, such as: being born from mother's side, being similar in dealing with fire, falling into a holl, a similar battle with akvan and gandarva, etc. it is hypothesized that garshasp, who means the owner of a thin horse, in addition to his mace, gives his slender horse to rostam as well. so, rakhsh can be a reflection of the part "kres" or "kresh" in the name "garshasp" which means lean horse.
Machine summary:
ايـن انگاره را سامان ميدهد که گرشاسپ که به معني دارندة اسب لاغر اسـت ، در گـذر اسطوره به حماسه ، افزون بر گرز خويش ، اسب ميانلاغر خود را در حماسۀ ملي بـه تهمتن وا ميگذارد و بدين گونه رخش ، يادگاري ميتواند بـود از بخـش «کـرس» يـا «کرش » در نام «گرشاسپ » که به معني اسب نزار است .
سرکاراتي در جستاري با نام «گـرز نيـاي رسـتم » نشـان داده اسـت کـه ابياتي که در برخي برنوشته هاي شاهنامه دربـاره واگـذاري گـرز گرشاسـپ بـه تهمـتن ، سترده شدهاند و نيز در ويرايش خالقي مطلق در پـانويس مـتن آورده شـدهانـد، ابيـاتي نژادهاند که يکسره با بنياد داستان واگذاري گرز گرشاسـپ بـه پهلـوان جـوان همخـواني دارند؛ به ويژه اينکه در بخش هاي ديگري از شاهنامه ، همواره رستم را با گرز نيـاي خـود، سام (گرشاسپ ) ميبينيم (سرکاراتي، ١٣٨٥: ١١٥-١٢٣).
اگر بپذيريم که رستم ، گونۀ نوشـدة گرشاسـپ اسطورهاي است ، پرسشي که پديد ميآيد اين است که نام گرشاسپ ، چگونه در داسـتان رستم بازآفريني شده است ؟ همانگونه که رستم در شاهنامه آشکارا گرز سام (گرشاسپ ) را فراچنگ ميآورد، مـي- توان با درنگ در سخن فردوسي به اين نکتـه دسـت يافـت کـه بخـش ديگـري از هسـتي گرشاسپ يعني اسب داري او نيز در داستان سربرآوري رسـتم ، بـه تهمـتن مـيرسـد و زال افزون بر گرز گرشاسپ ، اسب آن پهلوان را نيز به تهمتن ميسپارد.