Abstract:
نظامهای سیاسی همواره نیازمند مسئله مشروعیت هستند تا خط رابط آنها و نظامهای اجتماعی برقرار گردد. همین مهم زمینهسازِ ظهور انواع نظریههای مشروعیت از ادوار گذشته تاریخی تا امروز بوده است. مجاری ظهور این مشروعیت گاه بر حسب موازین دینی و الهی، گاه بر اساس دستاوردهای فلسفی و اجتماعی و گاه مبتنی بر آرای سیاسی است. وجه دینی مشروعیت در اسلام شیعی نشان میدهد که عامل اصلی توجیه و مشروع ساختنِ ساختار حاکمیت شارع مقدس و آموزۀ وحیانی بوده است. با این حال دین مبین اسلام به دلیل شرایط حاد و خطیر این امر و اهمیت حیاتی مسئلۀ اجتماع سیاسی نهایت احتیاط و توجه را در قالب توصیهها و برقرارسازی شرایط مشخص را لحاظ نموده است. مفهوم ولایت که علاوه بر منبع قرآن و سنت و روایات ائمه معصومین به لحاظ اجماع و عقل نیز واجد حجیت لازم و برهان متقن است نشان میدهد که تا چه اندازه در زمان غیبت امام معصوم زعامت و ولایت جامعه اسلامی باید بر عهدۀ فقیهِ واجدِ شرایط باشد. بر این اساس شروط پیشیینی ولایت و فقاهت همان محور و کانونی است که در اصطلاح «ولی فقیه» دیده میشود. بر اساس چنین نگرشی است که نظام اسلامی تحت قیمومیت و رهبری چنین فردی میتواند به اعتبارِ موازین اسلام شیعی دارای مشروعیت و وجاهت لازم باشد. اهمیت این موضوع سبب شده تا مقالۀ حاضر با رویکرد توصیفی-تحلیلی به مبانی، شرایط و ساز و کار مشروعیتیابیِ مفهوم «ولایت فقیه» و نظام اجتماعی و سیاسیِ تحت هدایت او را مورد بررسی و شناسایی قرار دهد.
Political systems always need the issue of legitimacy in order to establish a link between them and social systems. This important issue has paved the way for the emergence of various theories of legitimacy from the past to the present. The channels for the emergence of this legitimacy are sometimes based on religious and divine standards, sometimes on philosophical and social achievements, and sometimes on political views. The religious aspect of legitimacy in Shiite Islam shows that it has been the main factor in justifying and legitimizing the structure of the rule of the holy shari'a and the doctrine of revelation. However, due to the acute and serious circumstances of this matter and the vital importance of the issue of political community, the religion of Islam has taken the utmost caution and attention in the form of recommendations and the establishment of specific conditions. The concept of guardianship, which in addition to the source of the Qur'an and the Sunnah and narrations of the Imams, also has the necessary authority and sound argument in terms of obedience and intellect, shows the extent to which in the absence of the Infallible Imam Be. Accordingly, the preconditions for guardianship and jurisprudence are the same axis and focus that is seen in the term "Wali Faqih". It is on this basis that the Islamic system under the tutelage and leadership of such a person can have the necessary legitimacy and legitimacy in accordance with the standards of Shiite Islam.
Machine summary:
مسئله اصلي اين حوزه که از قضا مسئله مهم تحقيق حاضر را نيز تشکيل ميدهد اين است که چگونه آموزة ولايت بعد از شهادت پيامبر اسلام (ص ) و ائمه هدي عليهم السلام و در زمان غيبت کبراي امام عصر از نو بازسازي و صورت بندي ميشود و منابع مشروعيت خود را چگونه باز مييابد.
اهل سنت نيز اين مسئله را در روايات خود از رسول الله (ص ) پي گرفته اند و آن را کتمان ناپذير ميدانند: چنانچه مرحوم مجلسي از ايشان چنين نقل ميکند که «جعلته عليکم حاکما» (مجلسي، ١٤٠٣، ج ٢، ص ٢٢١، ح ١)؛ که خطاب به ذوات انساني است ؛ يعني من فقيه جامع شرايط حکومت را حاکم بر «شما» قرار دادم ؛ و نظير آيه : «انما وليکم الله ورسوله والذين امنوا الذين يقيمون الصلوة ويؤتون الزکوة وهم راکعون » (سوره مائده ، آيه ٥٥) همچنين آيه مبارکه که ميفرمايد: «النبي اولي بالمؤمنين من انفسهم » (سوره احزاب ، آيه ٦) دلايلي هستند که اساس ولايت تشريعي را از ذات آدمي منبعث ميد انند.